مىپذيرد. امروزه افرادى به عنوان خنثاى روانى يا تراجنسيتى
(ترانس سكشواليسم) [1] شناخته مىشوند كه از نظر ظاهر، مرد يا زن هستند، ولى از نظر روان و روح، به
جنس مخالف تعلق دارند. اين عده دچار «اختلال هويت جنسى» بوده و نمىدانند كه آيا
مرد هستند يا زن؟! يكى از پزشكان
[2] به اين گونه بيماران روانى، عنوان «روان دگر
جنسى» اطلاق مىكند؛ يعنى كسانى كه از نظر روانى، به جنس مخالف تعلق دارند.
از نظر عدهاى از پزشكان، درمان ويژه در مورد اين افراد،
انجام عمل تغيير جنسيت است كه در بيشتر كشورها، اين كار انجام مىشود. تقريباً 4 تا
6 نفر در هر 100000 نفر، به عنوان بيمار ترانس (تراجنسيتى) شناخته شده است. اين
آمار در تمام كشورها، يك سان است
[3] و براى مثال، در ايران 28000 تا 48000 نفر از
اين بيماران وجود دارند. بيشترين گفت و گوها و بحثهاى فقهى و حقوقى در مورد اين
افراد مىباشد.
بررسىهاى فقهى و حقوقى درباره تغيير جنسيت مىتواند مكمل
مباحث پزشكى، روان پزشكى و ..... باشد. بنابراين، بُعد فقهى و حقوقى اين مسأله،
تنها بخشى از ابعاد مختلف پديده تغيير جنسيت است. پژوهشهاى مربوطه بايد همه جانبه
و كامل باشد. تنها در صورت جامعيت نگرى مىتوان چارچوبهاى علمى صحيح و درستى را
تدوين نمود. برخى ديدگاههاى مطرح شده، بدون توجه به واقعيتهاى خارجى است. گاه
ديدگاهى به عنوان «منع و حرام» مطرح مىشود، كه با توجه به نيازهاى جديد و مصالح و
نيز ملاحظه فقه حكومتى و مديريت جامعه، موجبات «تجويز و ترخيص» را فراهم مىسازد.
البته به اين نكته توجه داريم كه بايد مستندات فقهى از خود
اسلام و فقه پوياى اسلامى پيدا شود، نه اينكه چون در جهان غرب تجويز شده، پس ما
هم مىتوانيم تجويز كنيم! به عبارت ديگر، قواعد و مبانى فقهى قابليت انعطاف لازم
را دارا بوده و مبانى اجتهادى آن، به قدر كافى پويايى و غنا را دارد كه متناسب با
نيازهاى زمان و