حركت به معناى تغيير و دگرگونى[2]، هرگز چيزى نيست كه فقط ديالك تيسين ها آن را كشف كرده و متافيزيسين ها به انكار آن برخاسته باشند، بلكه هر فردى از ما از دوران كودكى تا دوران پيرى و فرتوتى تغيير و دگرگونى را در خود و فرزندان خويش، در نباتات و حيوانات لمس مى كند و جزء بديهيات مى باشد، در اين صورت چگونه ممكن است چنين قانون طبيعى بديهى را، فقط ديالك تيك كشف كند و متافيزيك از آن غفلت ورزد.
هر كشاورزى از لحظه اى كه تخم را در دل زمين مى كارد تا روزى كه محصول را جمع كرده و آن را به انبار يا به بازار مى برد شاهد ده ها تغيير و دگرگونى در مزرعه مى باشد.
[1] ماترياليسم ديالك تيك، ص 8 . [2] تغيير و دگرگونى به دو صورت انجام مى گيرد: الف . دگرگونى تدريجى پيوسته و بى گسست; ب . دگرگونى دفعى و آنى، اولى را حركت، دومى راكون و فساد يا دگرگونى دفعى و آنى مى نامند. «زنون اليائى» و پيروان او همه دگرگونى ها را از قبيل امور دفعى مى دانند، در حالى كه فلاسفه اسلامى جز فخررازى تغيير در اعراض را از مقوله حركت قلمداد مى كنند و علت آن را در درس پنجم ياد آور شديم كه زنون تصور كرده است كه اگر تغييرات را بامقوله حركت تفسير كنيم، لازم آن جمع بين نقيضين است و ناچار بايد تمام اين دگرگونى ها را از قبيل امور دفعى و آنى بدانيم و پاسخ اين پندار در همان درس گفته شد. غالب نويسندگان ماركسيست، حركت و تغيير را، مترادف گرفته و تصور مى كنند كه هر نوع دگرگونى، حركت و هر نوع حركتى تغيير و دگرگونى است، در صورتى كه هر نوع حركتى، تغيير و دگرگونى هست، ولى هر نوع دگرگونى حركت نيست و به اصطلاح ميان آن دو از نسب اربع عموم و خصوص مطلق است. و مشروح اين قسمت را در آينده مى خوانيد.
نام کتاب : جهان بينى مادى معاصر نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 223