نام کتاب : سلفى گرى در آيينه تاريخ نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 103
ميخها رو به داخل تنور بود سپس افراد دستگير شده را در آن جاى مى داد به گونه اى كه اگر حركت مى كردند ميخها در بدن ايشان فرو مى رفت و قدرت حركت را از آنها مى گرفت.
اتفاقاً خود وى نيز مورد خشم متوكل قرار گرفت. متوكل دستور داد او را در همان تنور بيفكنند و چند روزى در آن تنور ماند تا جان سپرد، ولى در آخرين روزها قلم و كاغذى خواست و اين دو بيت را نوشت:
هى السبيلُ فَمِنْ يوم إلى يوم *** كانّه ما تُريك العينُ فى نوم
اين راهى است كه ادامه دارد، و هر روز نوبت كسى است *** گويا انسان، در يك خواب و رؤيا به سر مى برد.
لا تَجزعَنّ رويداً إنّها دُول *** دنيا تُنقّلُ مِنْ قوم إلى قوم
بى تابى نكن آرام باش كه اين حكومتها دست به دست مى گردد *** و دنيا است كه از گروهى به گروهى ديگر مى رسد
وقتى كه اين دو بيت را به متوكل دادند، دستور داد او را بيرون بياورند ولى او به سزاى اعمال خود رسيده بود فقط نعش او بيرون آوردند. فاعتبروا يا اولى الابصار.[1]
[1] مروج الذهب، ج 4، ص 5 و 6; الكامل فى التاريخ، ج 7، ص 36-39 .
نام کتاب : سلفى گرى در آيينه تاريخ نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 103