«براى هر يك از امت ها آيين و راهى را معين كرده ايم».
آيات و احاديثى كه قانونگذارى را حق مختص خدا مى داند بيش از آن است كه در اين صفحات منعكس گردد و همگى مطلبى را كه به طور تحليلى يادآور شديم تأييد و تحكيم مى كنند.
اكنون سؤال مى شود هرگاه قانونگذارى به نحو رايج در جهان در حكومت اسلامى وجود ندارد و در اين صورت قوه مقننه چگونه مى تواند يكى از اركان تشكيل دهنده حكومت اسلامى باشد و جايگاه آن در اين حكومت چيست؟
پاسخ اين پرسش در فصل آينده خواهد آمد.
7
اراده ملت، سرچشمه قدرت
در اين كه بايد مسلمانان داراى تشكيلات و سازمان سياسى باشند، سخنى نيست و عقل و خرد، و آيات و روايات اسلامى و ويژگى هاى خود احكام اسلام كه بدون وجود قدرت قابل اجرا نيست، لزوم آن را ثابت كرده و روشن نموده است كه وجود دولت، به صورت يك پديده اجتماعى، اجتناب ناپذير است.
مهم در حكومت اسلامى آگاهى از شكل و نوع آن است و اسلامى كه تا اين حد ضرورت آن را يادآور شده است، نمى تواند در بيان شكل آن، مهر خاموشى بر لب زند و سكوت انتخاب كند.
از آن جا كه دانشمندان شيعه در گذشته، همواره به حكومت هاى ستمگر