در نگاه اسلام تنها رعايت حقوق ديگر انسان ها و جامعه كافى نيست، بلكه در مرتبه ى بالاتر و در درجه ى نخست، رعايت «حق آفريدگار يكتا» بر بندگان امرى بايسته و لازم است.
اگر پذيرفته شود كه مرز آزادى هر فرد «حقوق ديگران» است، چه كسى سزاوارتر از خداى يكتا و روزى دهنده ى آدميان است كه رعايت حقوق او بر بندگانش لازم و ضرورى باشد. پروردگار بزرگ به عنوان خالق و روزى دهنده و تدبير كننده ى كار آدميان و جهانيان حقوقى بر گردن ما انسان ها دارد، كه آن ها را در قالب «بايدها و نبايدها» يا اوامر و نواهى منعكس نموده است.
رعايت بايدها و نبايدهاى الهى نه تنها از سوى فرد فرد شهروندان الزامى است، بلكه بر حاكمان و دولتمردان نيز لازم و بايسته است. در اين نگاه، حاكم و محكوم و شهروند و دولتمرد، همگى به عنوان بندگان خدا، بايد حقوق الهى را پاس بدارند و اراده ى حق را در جامعه عملى سازند.
از مرتبه ى حقوق الهى پايين تر، بايد شهروندان تكاليفى كه در مقابل جامعه برعهده دارند به انجام رسانند و حاكمان نيز، به عنوان نماد حكومت و اراده ى جامعه، در مقابل شهروندان به رعايت حقوق آنان همت گمارند.
در مرتبه اى نازل تر، شهروندان نيز در بين خود بايد حقوق يكديگر را مراعات كنند تا همگى در حيطه ى خود، با آرامش و آسودگى زندگى كنند. بنابراين در اين