نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 131
مىزند- و خود نمىفهمد
ارزش معلومات
چنانكه اشاره شد- بحث در اين مسئله در اطراف اين جهت است- كه آيا آنچه ما با حس يا عقل خود مىفهميم- واقع و نفس الامر هم همينطور است- كه ما مىفهميم يا نه- و بعبارت اخرى- اين بحث در اطراف حقيقى بودن ادراكات- و مطابقت آنها با واقع است- حالا ببينيم تعريف حقيقت باصطلاح فلسفى چيست
حقيقت يعنى چه
حقيقت باصطلاح عرف معانى مخصوصى مىدهد- كه در اينجا منظور نيست- اينجا منظور بيان مفهوم فلسفى آن است- فهميدن تعريف حقيقت باصطلاح فلسفه آسان است- زيرا در اصطلاحات فلسفى- معمولا حقيقت همرديف صدق يا صحيح است- و بان قضيه ذهنى گفته مىشود كه با واقع مطابقت كند- اما خطا يا كذب يا غلط بان قضيه ذهنى گفته مىشود- كه با واقع مطابقت نكند- مثلا اعتقاد به اينكه چهار مساوى است با دو ضرب در دو- يا اعتقاد به اين كه زمين گرد خورشيد مىچرخد- حقيقت و صدق و صحيح است- و اما اعتقاد به اين كه دو ضرب در دو مساوى است با سه- يا اعتقاد به اينكه خورشيد گرد زمين مىچرخد- خطا و كذب و غلط است- پس حقيقت وصف ادراكات است- از لحاظ مطابقت با واقع و نفس الامر- .
در اصطلاحات جديد معمولا بخود واقع- و نفس الامر واقعيت اطلاق مىشود- نه حقيقت- و ما نيز از همين اصطلاح پيروى مىكنيم- و لهذا هر وقت واقعيت بگوئيم- منظور ما خود واقع و نفس الامر است- و هر وقت حقيقت بگوئيم- منظور آن ادراكى است كه با واقع مطابقت دارد- .
فلاسفه از دورههاى قديم حقيقت يا صدق- يا صحيح را بهمين معنا كه گفته شد- تعريف و تفسير كردهاند يعنى هر وقت مىگفتند- فلان مطلب حقيقت است يا صحيح است يا صدق است- يعنى با واقع مطابق است- و اگر مىگفتند خطا يا كذب يا غلط است- يعنى با واقع مطابقت ندارد- .
در منطق و فلسفه قديم- تحت عنوان مناط صدق و كذب قضايا- مبحثى را طرح مىكردند كه روى همين اساس بحث مىنمود- .
ولى بعضى از دانشمندان جديد در اثر اشكالاتى كه- بيان اشكالات در ضمن نقل كلمات خود آنها خواهد آمد- بنا بر اين تعريف وارد مىآمده- و آن اشكالات به عقيده آنها لا ينحل بوده- مناط صدق و حقيقى بودن قضايا را-
نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 131