او
حجاج يوسف را نامزد كرد تا بمكه آمد، و مدتي حصار داد، ابن زبير را در
منجنيق نهاد او را بكوفت و پوست كشيد و پركاه كرد و بياويخت و مدت عمر او
هفتاد و دو سال بود، و مدت خلافت او سيزده سال بود.
محمد بن حنفيه [1] رضي اللّه عنه
و هو محمد بن علي بن ابي طالب كرم اللّه وجهه رضي اللّه عنه، و مادر او
خوله بنت اناس بن جعفر الحنفي [2] بود، و او را حنفيه بمادر باز خواندند
و او سياهچرده بود بغايت عالم و فاضل و شجاع و سخي بود، و بطائف ساكن
بود، و وفات او در زمان حجاج بن يوسف بود، چون وفات او نزديك آمد بشام رفت،
وصيت كرد، مر محمد علي عبد اللّه عباس را كه پدر خلفاء بني العباس بود، كه
امارت بفرزندان تو خواهد رسيد. چون معاويه بن يزيد خود را از خلافت خلع
كرد، عبد اللّه زبير دعوي خلافت كرد، مختار كذاب [3] ابو عبيد، مردي
محتال بود، اما در غاية شجاعت و رجوليت و در بيعت ابن زبير بود، طمع امارت
ميداشت، و ابن زبير چون در نهاد او فساد و خلاف ميديد، امارتش نداد، از وي
دستورات خواست، و بطائف آمد، در خدمت محمد حنفي ميبود، تا روزي محمد حنفي
را گفت: چرا خون حسين طلب نكني؟ محمد فرمود: كه ما را كه نصرت كند؟ مختار
گفت: اگر كسي بطلبد تو راضي باشي؟ فرمود: كه باشم. پس از محمد مكتوبي طلب
كرد، نزديك اشراف كوفه فرستاد، كه مرا مهمي هست بنويس تا مرا نصرت كنند، آن
مكتوبات حاصل كرد و بكوفه آمد و چنان نمود اهل كوفه را، كه غرض از آن بغرض
[4] خون حسين است، رضي اللّه عنه، و من رسول محمد حنفيهام، و او خليفه
و امام منتظر است از اهل بيت، و برين سخن از اهل كوفه بيعت بستد، و عبد
اللّه مطيع عدوي را كه والي كوفه بود از جهت ابن زبير، بيرون كرد، و
كشندگان حسين را بدست آورد، و عمرو سعد، و شمر [5] بن ذي الجوشن را، و
هر كه در روز كربلا در لشكر عمرو سعد بود همه را بكشت، بعد از آن دعوي نبوت
كرد، و عبيد اللّه [6] زياد از شام با پنجاه هزار سوار بيامد، و با او
مصاف داد، لشكر عبيد اللّه [6] زياد همه منهزم و كشته شدند، و با اهل
كوفه ظلم بسيار كرد، و ايشان نزديك عبد اللّه زبير حال بنوشتند، او بنزديك
برادر خود
[1] اصل. حنيفه. [2] طبري: خوله ابنه جعفر بن قيس. مسعودي: خوله بنت اياس. [3] اصل: كلاب [4] اصل: به عرض. [5] اصل: شبر. [6] اصل: عبد اللّه.