عثمان بن عفان رضي اللّه عنه، عفان پسر ابو العاص بن اميه بن عبد الشمس
بن عبد مناف بود، و كنيت او ابو عمرو، و داماد مصطفي بود، بدو دختر رقيه و
ام كلثوم و مادر عثمان، اروي بنت كريز [1] بن ربيعت بن حبيب بن عبد
الشمس بود. عثمان رضي اللّه عنه ميانه بالا بود، و نيكو روي، و تنك پوست و
تر اندام، و گندمگون و بزرگ ريش، و فراخ كتف، و دندانهاي خود را به زر بسته
بودي، و او را روايت ميكنند: كه از تجارت شام باز ميآمد در ميان راه به
منزلگاه رزفي [2] و معان فرود آمده بود، در ميان خواب و بيداري ندا
شنيد: كه اي خفتگان برخيزيد! و مهيا باشيد! كه احمد بيرون آمد. چون بمكه
باز آمد، بخدمت مصطفي عليه السّلام بيامد، و اسلام آورد، چون عمر او را حكم
بن ابي العاص از اسلام او خبر شد او را به بست تا دين اسلام بگذارد، و دين
پدران نگرداند، مادرش سوگند خورد، كه او را نان ندهد، او از دين اسلام دست
باز نداشت، اگر چه مذلت ديد. ايشان دست از وي بداشتند، و چون عمر رضي
اللّه عنه شهادة يافت، بخلافت با عثمان بيعت كردند، و خاتم و رداء مصطفي
عليه السّلام بدو رسيد، و در ايام او فتوح بسيار بود، و بصره و آنچه باقي
بود، از حدود صفاهان و ري و اصطخر و فارس و دار بجرد و كرمان و سجستان و
طبرستان و خراسان و ايران و نيشابور، و هرات و مر و شاهجان و هري رود و بلخ
و طخارستان و ارمنيه، و ارزروم [3] و كندريه و طرابلس و قبرس. و او را
مناقب بسيار است: جمع كننده قرآنست آن مصحف كه ابو بكر بمشورت عمر رضي
اللّه عنهما بخط زيد بن ثابت نبشته بود و در بيت المال نهاده بفرمود تا چند
نسخه بنوشتند، و يكي بمكه و يكي بمدينه و يكي بشام و يكي بعراق فرستاد، و
هر كه بر خلاف نسختي داشت، از دست همه بيرون كرد، و همه را بران مصحف جمع
كرد، چون سال سنه خمس و ثلثين در آمد از هجرت، صحابه
[1] اصل: كوبر، طبري و الكامل: كريز. [2] كذا، ولي در مآخذ موجوده راجع باينجا چيزي بدست نيامد، در جغرافياي حدود العالم است: معان شهر كيست در شام كه در ان بني اميهاند، در همين كتاب جائي بنام (عينزربه) آمده، كه بنام رزفي نزديكي دارد. [3] كذا، املاي موجوده: ارض روم.