بكشت. پس آنگاه عتبه و شيبه پسران ربيعه، و وليد عتبه بيرون آمدند، و مبارز خواستند از بنو اعمام خود. عبيده
[1] بن حارث بن عبد المطلب، و حمزه و علي بيرون آمدند، عبيده زخم خورد و
حمزه و علي هر دو او را ياري كردند، و هر سه مشرك را بكشتند. مهجع [2] بن عبد اللّه را مشركان تير زدند و شهيد كردند. پس ابو جهل بيرون آمد. چون
مصطفي عليه السّلام او را بديد، غضب نبوت شعله زدن گرفت فرمود: هان ابو
بكر و ياران! جبرئيل آمد. مصطفي ميان صفها آمد، و يك مشت خاكريزه برگرفت و
روي به كفار آورد و گفت: شاهت الوجوه، و بر آن سنگريزه دميده، بسوي مشركان
انداخت، هزيمت بر ايشان افتاد، و چهل و دو مشرك را از اشراف ايشان اسير
كردند، و پنجاه كس را از اشراف بدوزخ فرستادند، و از بني هاشم پنج تن اسير
شدند، و عقيل ابي طالب، و نوفل حارث، و عثمان و عمر، و سليت بن عدي [3] و
داماد مصطفي ابو العاص زوج زينب از بني اميه اسير شد. پس معاذ بن عمر در
امد و ابو جهل را زخمي زد كه بماند، عبد اللّه مسعود سرش باز بريد، باز
مشركان هزيمت كردند پس سريه عصما [4] درين سال بود، و كشتن ابو عفك [5] و غزوه بني قينقاع [6] هم در شوال اين سال بود، و غزوه سويق [7]
كه در عقب ابو سفيان [8] رفتند هم در ان سال بود، در ذي الحجه روز عيد
اضحي دو گوسپند مصطفي بدست خود قربان كرد، و اللّه اعلم بامور يتعلق بعلمه.
السنه الثالثة من الهجره
اين سال را سنة الرمض خوانند، پس مصطفي عليه السّلام و الصلاة، چون از بدر
[1] اصل: عبيد، طبري و غيره عبيده [2] اصل: مهجج، ولي بقرار طبري و غيره مهجع از موالي حضرت عمر بود. [3] كذا، ولي در اين جا اسماي حضرت عثمان و عمر غلط است، زيرا آنها در مجاهدين بدرند نه از گروه اسراء. بقول طبري و الكامل از بني هاشم عباس و عقيل و نوفل اسراي بدر بودند، كه حضرت عباس فديه آنها را مطابق به امر حضرت رسول ص پرداخت. [4] عصماء بنت مروان از بني اميه زني بود كه مسلمانان را هجو ميكرد، و بامر پيغمبر ص عمير بن عوف او را بكشت (حيات محمد). [5] اصل: غفل، و لي ابو عفك نام يهودي بود از قبيله بني عمرو بن عوف، كه بجرم هجو مسلمانان، سالم بن عمير او را كشت. [6] صل: و عروه بني فلسفي كه تحريف كاتب است. [7] اصل: عروه سوين [8] اصل: ابو سفين.