responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 66

السنه الثانية من الهجره‌

اين سال را سنة الامر بالقتال خوانند، چون ماه محرم بگذشت و صفر درآمد، مصطفي لشكر كشيد بطرف بواط [1] چون ماه ربيع الاول درآمد به بواط، در آخر ماه جمادي الاخري [2] عبد اللّه حجش را بزدن كاروان قريش فرستاد با هشت صحابي و از كاروان قريش، چند كس را بدوزخ فرستادند، چندين تن را اسير كرد، و آن اول غنيمت بود در اسلام، چون نصف ماه شعبان شد، قبله از بيت المقدس بگشت و عبد اللّه زيد انصاري بانگ نماز در خواب ديد، چون رمضان درآمد، روزه ماه رمضان فرض شد، و بامداد هفدهم ماه رمضان روز فتح بدر بود، و آن روز جمع مشركان پانصد و پنجاه مرد بود و همه اشراف قريش و مشاهير عرب با مصطفي عليه السّلام سيصد و چهارده مرد بودند، و هفتاد شتر و يك اسپ كه مقداد اسود داشت، و هشتاد شمشير بود و جمع مشركان به عدوة قصوي [3] نزول كردند، و صحابه در خدمت مصطفي صلّي اللّه عليه و سلّم به عدوه دنيا، بفرمود مر صحابه را تا حوض راست كردند، و پر آب كردند. و تمامت موضع ديگر كه آب بود همه بانباشتند، و براي او از شاخ سايباني كردند، و مصطفي عليه السّلام صحابه را گفت:
كه هان ياران! مكه [4] هر كه جگرگوشه داشت از اشراف، بتمام و كمال، پيش آورده است، چه ميكنيد؟ از مهاجران و انصار، فصلي در جان باختن بگفتند، كه جانهاء ما فداي حق و نبوت تو در كارزار [5] بايد بود. مصطفي فرمود: حق تعالي مرا وعده نصرت كرده است. چون به قتال مشغول شدند اسود عبد الاسد مخزومي [6] از ميان مشركان سوگند خورد، كه يا حوض مؤمنان خراب كنم، و يا از آن آب خورم، و يا كشته شوم، و بيرون آمد، و قصد حوض كرد، شير خداي حمزه يك شمشير بپاي او بزد، و او را قلم كرد، او خود را در روي انداخت، و بسوي حوض خزيدن گرفت، تا سوگند خود را راست كند، حمزه بازگشت، و او را در حوض


[1] اصل: ابواط. طبري و غيره بواط.
[2] اصل: جمادل آخر.
[3] اصل: عروه، صحيح آن عدوه است قرآن عظيم فرمايد: اذ أنتم بالعدوه الدنيا و هم بالعدوه القصوي (الانفال 43).
[4] اصل در مكه، ولي ترجمه اين عبارت طبريست. كه بقول وي حضرت رسول فرموده بود: هذه مكه قد القت اليكم افلاذ كبدها، و بلعمي چنين ترجمه كرده: مكه جگر گوشه‌هاي خود را بجانب شما افگنده.
[5] اصل: تو كار را بايد.
[6] اصل: مخرومي.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 66
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست