responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 55

بن المنذر بن حسان بن ثابت [1] شاعر مصطفي عليه السّلام و التحيه بمدينه رسيد جمال و تير اندازي عبد المطلب را بديد بمكه آمد، و مطلب عم او را خبر كرد، عم او بطلب برادرزاده خود بطرف مدينه آمد، در كمين ميبود، تا جوانان مدينه به تيراندازي بيرون آمدند، و شيبة الحمد در ميان ايشان بود، مطلب او را بشناخت، گريه بر وي غالب شد، خود را ظاهر كرد، و او را در كنار گرفت، و جامه بپوشانيد و از مادر بستد، و در عقب خود، بر مركب جمازه بنشاند، و او هيچ فرزند نداشت، تا چون بمكه رسيد خلق او را بديدند گفتند: مطلب آمد و عبدي نيز آورد خود را، يعني بنده، نام عبد المطلب بر وي نشست. چون مطلب درگذشت مهتري قريش بوي رسيد، و اللّه اعلم.

عبد اللّه بن عبد المطلب‌

اصحاب قصص و تواريخ چنين روايت كنند: كه عبد المطلب بخواب ديد كه برو، چاه زمزم را عمارت كن، و در ان وقت چاه زمزم خراب گشته بود چون عمارت آغاز شد، باو قريش منازعت كردند، نزد كاهني رفتند بشام در راه تشنگي بر ايشان غالب شد، حق تعالي از زير پاي پسر [2] عبد المطلب چشمه ظاهر گردانيد، تا همه آب بخوردند و آن منازعات از ميان ايشان رفع شد و عمارت زمزم او را مسلم داشتند، و دران وقت عبد المطلب را يك پسر بيش نبود، الحرث بن عبد المطلب. با خود نذر كرد، اگر خداي او را ده پسر دهد، يكي را قربان كند، حق تعالي او را ده پسر داد، اسامي اين بود كه در قلم آمد: حرث، و ضرار، و مقوم، و عبد مناف، و ابو طالب، و حمزه و عباس، و عبد العزي، و ابو لهب، و عبد اللّه پدر مصطفي عليه السّلام و التحيه [3] با پسران قصه نذر در ميان نهاد، و همه تسليم شدند، در كعبه آمد، پيش هبل قرعه انداخت، بر عبد اللّه آمد، و او كهتر از همه بود، خواست تا قربانش كند،


[1] كذا عينا از متن كتاب نوشته شد، ولي ظاهرا غلطست، زيرا حسان بن ثابت معاصر حضرت پيغمبر است، پس دور از عقلست كه نواسه وي معاصر جد حضرت پيغمبر شد، اما راجع به كسيكه خبر بودن عبد المطلب را در بين بني نجار، بمكه رسانيد، طبري و الكامل گويد: ثم ان رجلا من بني الحارث بن عبد مناه مر بيثرب.
[2] اصل بسر:
[3] نامهاي اعمام رسول (ص) عينا از متن كتاب نوشته شد، اين نامها را برخي از مورخان نياورده‌اند، طبري و الكامل از شرح آن ساكتند، ميرخوند (حارث، ابو لهب (ابو عتبه) عبدد مقوم: ضرار، زبير، ابو طالب، عبد اللّه، حمزه، عباس) آورده. لطف اللّه احمد در حيات فخر كاينات چنين شمرده است: (حارث. ابو لهب، عبد الكعبه، مقوم، ضرار، زبير، ابو طالب. عبد اللّه. حمزه عباس)
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست