هاشم بن عبد مناف، نام او عمرو بود، و او را هاشم براي آن گفتندي، كه در
قحط مكه نان بسيار در كاسه ثريد [1] كردي و خلق را دادي، و پارسي هشم
نان در كاسه شكستن باشد، و او را هاشم نام كردند [2] و سنت نماد مر قريش
را، تا در تابستان بشام رفتي، و در زمستان به يمن. و مادر هاشم عاتكه بنت
هلال بن فالع بن ذكوان [3] و مهتري و فرماندهي [4] قريش بعد از عبد
مناف بوي رسيد، و از فرزندان او نسبت كه باقي ماند از دو پسر ماند، از اسد
بن هاشم و از عبد المطلب بن هاشم، اما آن از اسد كه پدر فاطمه بود مادر علي
ابن ابي طالب كرم اللّه وجهه، او بشام رفته بود به تجارت. بعد ازو مهتري
به پسر او رسيد مطلب، و بعد ازو به عبد المطلب كه جد مصطفي صلّي اللّه عليه
و سلّم بود رسيد، و اللّه اعمل و الحمد للّه.
عبد المطلب بن هاشم
عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف. نام عبد المطلب شيبة الحمد [5] بود و
سبب نام او آن بود، كه چون هاشم به تجارت بزمين شام رفت، بمدينه رسيد،
سلمي بنت عمرو النجاريه [6] را بخواست، و عبد المطلب در صلب او بود و
برحم مادر رفت، و هاشم در شام برحمت حق پيوست، سلمي عبد المطلب را بزاد، و
در ميان خالان خود بزرگ شد، و به برنايي رسيد، و سلاح بر دست كرد، و در
جمال آيتي بود، و در تير اندازي و ديگر سلاح از همه بني اخوال بر سر آمد،
تا بابت
[1] ثريد: بر وزن حميد، پارچههاي نان كه در شوربا تر سازند. (غياث). [2] درين باره. ابن الزبعري گفت: عمرو الذي هشم الثريد لقومهو رجال مكة مسنتون عجاف. [3] طبري و الكامل: عاتكه بنت مره السلميه. مجمل: عاتكه بنت عمرو بن هلك. [4] اصل: فرمان ده [5] اصل: شبيه؟ طبري و الكامل شيبه نوشتهاند، فولدت له شيبه الحمد فربا
في اخواله. گزيده (ص 27) عبد المطلب نام او عامر بود و لقب عبد الحمد. [6] اصل: تجاريه، اما سلمي بقول جمهور از بني النجار بود.