responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 491

بر سمت حضرت انصراف نمود، بولايت كره و مانكپور تعلق كردن گرفت، و ميان او و ارسلان خان سنجر چست [1] مقابله [2] افتاد، و نصرت ارسلان خان را بود چون قتلغ خان را بهندوستان رفتن [3] ميسر نشد، در ميان مواس [4] عزيمت بالا كرد، و بطرف سنتور [5] آمد، و در آن قبايل و جبال پناه جست. رايات اعلي براي دفع فتنه [6] او روز دوشنبه بيستم ماه ذي الحجه سنه اربع و خمسين، از حضرت دهلي حركت كرده، و چون سنه خمس و خمسين نوشد، لشكر درين سال بطرف سنتور رفت، و قتال ميان لشكر اسلام و هنود كوهپايه قايم شد و قتلغ خان ميان آن طايفه بود، و از امراء اسلام جمعي كه خايف بودند، بسبب اتهام بدو پيوستند، و چون طاقت مقاومت نداشتند (بسبب آن) پشت دادند و الغ خان [7] معظم تمامت آن جبال را بتيغ زير و زبر كرد، تا سلمور [8] [و] در اندرون شعاب و مضايق جبال براند، و قصبه سلمور را كه هيچ پادشاه بران موضع نرسيده بود [9]، و لشكر اسلام بدان دست نيافته [فتح كرد] و غزا بسنت بجاي آورد، و چندان [فسده] هنود متمرد (را) بقتل رسانيد، كه در حدود حصر نيايد (و به تحرير و تقرير نگنجد) و اللّه اعلم بالصواب و اليه مرجع (و) المآب‌

السنة الثانية عشر، سنه خمس و خمسين و ستمائة

بعد از مراجعت روز يكشنبه ششم ماه ربيع الاول سنه خمس و خمسين و ستمائة ملك بتي خان [10] ايبك خطائي از اسپ خطا كرد. و برحمت حق تعالي پيوست و رايات همايون روي بحضرت نهاد، روز يكشنبه بيست و ششم


[1] اصل: حت.
[2] مط: مقاتله.
[3] مط: سكونت
[4] مواس: ظاهرا اين كلمه به مواسات عربي نزديكست، كه ياري و غم خواري كردن باشد (صراح و منتخب) ولي در فرهنگ‌هاي عربي مواس باين صورت نيامده، و نويسندگان پارسي دوره گورگانيان هند (مواسات) را بمعني لشكر محافظ ثغور ميآورند، كه درين كتاب نيز در چندين جاي ديگر خواهد آمد، و صورت مفرد آن در اين جا ديده ميشود مواس در ادب زبان پنبتو بمعني محافظ است، و بقرار ضبط فرهنگ دفكن در هندي نيز معني نگهباني‌Protection دارد (رك: 68)
[5] در بعضي نسخ: ستور و ستنور. پ: ستور. سنتور گره پايتخت راجگان سد مور بود، كه در هشت ميلي شمال دهره بطول شرقي 78 درجه 5 دقيقه و عرض شمالي 30 درجه 25 دقيقه واقع و اكنون ديه كوچكي است (هو ديوالا 2: 735)
[6] مط: آن فتنه روز سه شنبه
[7] اصل: الوخان
[8] اصل: سرمرد؟ كه اكنون سرمور است.
[9] مط: دست نيافته بود و لشكر اسلام بدان نرسيده نهب كرد و غزاها
[10] كذا در اصل. مط: سنجان ايبك. نسخ خطي:
بخان، ايكخان، تهخان. راورتي: ملك سيف الدين بن خان ايبك خطائي. پ: للحان.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست