در
اطراف هندوستان بسبب آن غزوات و عمارت [1] منتشر گشت ملوك و امراء
دولت، چون از سلطان علاء الدين خايف گشتند، در خفيه بحضرت او عرضه داشت
ارسال كردند، و نهضت مبارك او، بر سمت دار الملك جلال التماس نمودند. ملكه
جهان والده او بتدبير صواب، ظاهر خلق را چنان نمود: كه بجهت (تداوي و
معالجت) عارضه بحضرت [2] دهلي ميرود، و سلطانرا در مهد نشاند با خود (و)
مبالغي [3] مرد پايك [4] و سوار از بهرايج بر سمت دهلي روان كرد. و
چون شب ميشد، روي مبارك سلطانرا بنقاب مستور ميگردانيد (ند) و سوار ميكرد
بر سبيل تعجيل [5] هر چه تمامتر (بمدت) قريب بدهلي آمدند، چنانچه از
وصول موكب همايون آن پادشاه مبارك عهد، هيچ آفريده را خبر نشد، تا روزي كه
بر تخت نشست. چون سرير سلطنت، بذات او [6] فروبها و زيب و زينت گرفت،
در ماه رجب سنه اربع و اربعين (و ستمائة) رايات اعلي [7] را حركت داد، و
لشكر بر عزيمت لب آب سند و ملتان [8] و قمع كفار چين بيرون آمد [9]،
و بر تواتر حركت فرمود، روز يكشنبه غره ماه ذي القعده سنه اربع و اربعين و
ستمائة (بر لب) آب لوهور عبره فرمود [10]، و لشكرهاء اسلام را به نهب
كوه [11] و اطراف نندنه فرمان داد، و الغ خان [12] معظم خلدت دولته
در مرتبه امير حاجبي بود، و بر سر آن حشم نامزد شد، و سلطان بابنه و پيلان
بر لب آب سدره [13] مقام فرمود و الغ خان [14] اعظم، آن لشكر ببرد و
بفضل و نصرت آفريدگار، كوه جود را نهب كرد، و از جيلم و كوكران [15] و
كفار متمردان [16] مبالغي بدوزخ فرستاد، و تا لب آب سنده براند، و آن
طرف [17] نهب كرد، و از آنجا[1] مط: عمارات. [2] اصل: بجهت [3] مط: نشانده با خود و مبالغ مرد [4] پايك بمعني پياده است. [5] مط: عجلت [6] اصل: بدان فر [7] مط: رايات همايون را [8] اصل: و بنيان [9] مط آورد [10] مط: كرد [11] يك نسخه راورتي: كوه جود اما نندنه غالبا قلعتي بود در ميانوالي
پنجاب كه كوه جود هم درانجاست. و درين قلعه خواجه عبد الرزاق پسر بزرگ
خواجه احمد حسن ميمندي از رجال معروف دوره سلطان محمود محبوس بود، و در سنه
(224 ه) بامر سلطان مسعود از آنجا رها شد (تاريخ بيهقي 149) اما اين نندنه
را با تلنده چند سطر بعد خلط نبايد كرد. [12] اصل: الوخان [13] مط: سودره. راورتي گويد: سود هرا شهريست در نيم كروهي جنوب غربي وزير آباد، كه نهر چناب را قدما در اين جا سدره ميگفتند. [14] اصل: الوخان [15] مط: كوكهران [16] مط: متمردان را مبالغ [17] مط: اطراف.