كه هيچ [يك] از ابناء جنس، مثل آن نيافته بودند، تقبل اللّه منهم. و
در ماه رجب از طرف بالا، خبر لشكر كفار مغل رسيد كه بطرف اچه آمدهاند، و
سر آن جماعت منكوته [1] لعين بود. سلطان علاء الدين بر عزيمت دفع كفار [2]، لشكرهاء اسلام، از اطراف جمع كرد، و چون بكنار آب بياه رسيد، كفار
از پاي اچه برخاستند، و آن فتح برآمد، كاتب حروف در خدمت درگاه بود، در ان
سفر جمله عقلا و ارباب بصيرت اتفاق كردند: كه مثل آن لشكر و جمعيت در
سالهاء گذشته هيچكس نشان ندهد [3]. چون خبر كثرت لشكر اسلام و استعداد
به لشكر كفار رسيد منهزم بطرف خراسان (باز) رفتند، و دران لشكري جماعت
ناكسان در خفيه بخدمت سلطان علاء الدين راه يافته بودند، و او را بر [4]
حركات (و سكنات) نامحمود باعث و محرض ميبودند. چنانچه قتل و اخذ ملوك در
طبيعت او جاي مييافت، و بران مصمم ميبود، جمله طبيعت ستوده او، از سنن
پسنديده بگشت و بطرب لهو و عشرت و شكار، بافراط [5] ميل كرد، تا بحديكه
فساد بملك سرايت كردن گرفت، و مصالح مملكت مهمل ميماند. ملوك و امراء
اتفاق كردند، و بخدمت سلطان ناصر الدين (خلد اللّه ملكه و سلطانه) در خفيه
مكتوبات ارسال كردند (و) وصول ركاب همايون التماس نمودند، چنانچه بعد ازين
بتقرير انجامد. انشاء اللّه تعالي. روز يكشنبه بيست و سيوم ماه محرم سنه
اربع و اربعين و ستمائة سلطان علاء الدين محبوس شد، و هم دران حبس برحمت
حق تعالي پيوست، و مدت ملك او چهار سال و يك ماه [6] و يك روز بود، حق
تعالي پادشاه ما را بر تخت پادشاهي سالهاء بسيار باقي و پاينده داراد.
آمين.
السابع السلطان المعظم ناصر الدنيا و الدين [ابو المظفر] محمود بن السلطان اشاره
سلطان معظم ناصر الدنيا و الدين محمود بن السلطان قسيم امير المؤمنين را
[1] راورتي: منگوته يكي از مآخذ مط: منكونه پ: منكوبه. اما منكوته از رجال معروف دربار چنگيز بود [2] مط: دفع لشكر مغل [3] مط: نداد [4] مط در حركات [5] اصل: يا فرات [6] متن مط: چهار سال و يك ماه حاشيه مط: چهار سال و يك ماه و يك روز. راورتي: 4 سال و يك ماه.