چنانچه
پيش ازين ذكر آن رفته است، و چون قضاء اجل (او) در رسيد، در شهور سنه سبع و
ستمائة، در ميدان گوي زدن از اسپ خطا كرده، و اسپ بر زير او آمد، چنانچه
پيش كوهه [1] زين بر سينه او آمد و برحمت حق پيوست، و مدت ملك او از اول
فتح دهلي تا بدين وقت بيست سال بود و عهد سلطنت او با چتر و خطبه و سكه
(مدت) چهار سال و كسري بود، عليه الرحمة و الغفران [2].
الثاني منهم آرامشاه بن سلطان قطب الدين عليه الرحمه [3]
چون سلطان قطب الدين برحمت حق تعالي پيوست [حالي] امراء و ملوك هندوستان
صواب چنان ديدند، كه از براي تسكين فتنها و آرامش رعايا و اطمينان قلب
لشكريان، آرامشاه را بتخت نشانند، و سلطان قطب الدين را عليه الرحمه سه
دختر بود، ازيشان دو دختر متعاقب در حباله ملك ناصر الدين قباچه بود، و يك
دختر در حباله سلطان شمس الدين آمد، در اين وقت چون قطب الدين درگذشت و
آرام شاه را بر تخت نشاندند، ملك ناصر الدين قباچه بطرف اچه و ملتان رفت و
قطب الدين را نظر ملكداري بر سلطان شمس الدين (التمش) بود، و او را پسر
خوانده بود، و بداون او را اقطاع داده. ملوك به اتفاق او را از بداون
بياوردند و بتخت دهلي بنشاندند و دختر سلطان قطب الدين در حباله او آمد،
آرامشاه را قضاء اجل در رسيد و ممالك هندوستان چهار قسم شد: مملكت سند
(ناصر الدين) قباچه در تصرف آورد و مملكت دهلي بسلطان سعيد شمس الدين مضاف
شد و ممالك [4] لكهنوتي ملوك و سلاطين خلج در ضبط آوردند. و مملكت لوهور
گاهي ملك تاج الدين و گاهي ملك ناصر الدين قباچه و گاهي سلطان شمس الدين
بتفاوت احوال ضبط ميكردند، چنانچه بعد ازين هر يك تحرير يابد [5].
ملك ناصر الدين (قباچه) پادشاه بزرگ، و بنده سلطان غازي (معز الدين) [7] بود
[1] در اصل كوهي نوشته شده، و بالاي آن به كوفه تصحيح كردهاند [2] راورتي نقش سكه قطب الدين را چنين ميآورد: (سكه وارث ملك و نگين سلطان قطب الدين ايبك في سنه 603 ضرب دار الخلافه دهلي جلوس) [3] اين عنوان در اصل سپيداست. از مط نوشته شد. راورتي: سلطان آرام شاه بن سلطان قطب الدين ايبك. [4] مط: و مملكت [5] راورتي: نقش سكه آرامشاه را در حواشي چنين مينويسد: (هذا الدرهم
مسكوك باسم الملك ظل اللّه آرامشاه في سنه سبع و ستمائة، ضرب دار السلطنة
بلده لاهور). [6] راورتي: قباچه المعزي السلطاني [7] راورتي: مانند مط.