لشكر
غور و (غزنين) منهزم شد، كرت دوم سلطان تاج الدين بطرف سجستان لشكر برد، و
مدتي دران سفر بماند، تا بدر شهر سيستان برفت و به آخر (با) ملك تاج الدين
حرب كه ملك سيستان بود صلح شد، چون مراجعت كرد در اثناء راه ملك نصير
الدين حسين امير شكار با او خلاف كرد، و ميان ايشان محاربت افتاد، و ملك
نصير الدين منهزم گشت و بطرف خوارزم رفت و بعد از مدتي بيامد [1] (تا)
در سفر هندوستان ملوك و امراء [ترك] غزنين اتفاق كردند، و خواجه مؤيد الملك
محمد عبد اللّه سنجري را كه وزير بود و ملك نصير الدين امير شكار را شهيد
كردند. بعد از [آن] چهل روز سلطان محمد خوارزمشاه، از طرف طخارستان لشكر
كشيد و بطرف غزنين آمد لشكر او سرحدهاي راه هندوستان بطرف گرديز و دره
كراهيه [2] بمغافصه [3] بگرفت. سلطان تاج الدين يلدوز از راه سنگ
سوراخ، بجانب هندوستان [بداون] منهزم برفت، و (به) لوهور آمد، و او را با
سلطان سعيد شمس الدين التتمش [4] طاب ثراه، در حدود تراين مصاف شد، تاج
الدين يلدوز گرفتار آمد، و او را بشهر بداون فرستاد (و) آنجا شهيد شد، و
روضه او آنجاست. مزار متبرك خلق [5] صاحب حاجت گشته. و مدت ملك او نه
سال بود (رحمة اللّه عليه، و اللّه اعلم).
الخامس الملك الكريم قطب الدين ايبك المعزي [6]
سلطان كريم عادل، قطب الدين ايبك، حاتم ثاني بود، تخت غزنين بگرفت و از
دست تاج الدين يلدوز كه خسر او بود بيرون كرد. مدت چهل روز بر تخت بنشست،
از ان مدت در عشرت [7] و بخشش بود، و كار ملك
[1] مط: باز آمد [2] اصل: كرد و دره كراهيه. مط: گرديز و دره كراسه يا كسراهه. راورتي:
كراهه، كراسه كه املاي كراهه صحيح خواهد بود، زيرا تاكنون در همين سرزمين
مربوط چمكني گرديز درياي كرايه كراه موجود است (ر: 62) [3] كراهيه تمنا بگرفت. [4] مط: التمش، شرح آن (ر: 49) [5] مط: مزار خلق متبرك [6] در اصل جاي اين عنوان سپيد است، از مط گرفته شد، راورتي بعد از كلمه المعزي، السلطاني نيز دارد. [7] مط: و درين مدت بعشرت.