چون سلطان غازي معز الدين شهادت يافت، و سلطان بهاء الدين [در راه]
برحمت حق پيوست، وارثان ملك دو فريق ماندند، از تخمه شنسبانيان يك فريق
سلاطين باميان و ديگر سلاطين فيروز كوه. چون مرقد سلطان غازي از دميك [2] روان كردند، تركان [بندگان سلطان از ملوك] و امراء بزرگ مرقد و خزانه
(وافر) و كارخانه (ها) از دست امراء غزنين بيرون كردند، و امراء غوري را كه
در لشكر هندوستان بودند، ميل بجانب پسران سلطان بهاء الدين بود، و امراء
ترك را ميل طرف سلطان غياث الدين محمود بن محمد سام بود، كه برادرزاده
سلطان معز الدين بود، و امراء غور آنكه در غزنين بودند، چون سپهسالار خروش
[3] و سليمان شيش [4] و جز ايشان بخدمت علاء الدين و جلال الدين
مكتوبات نبشتند و ايشان را استدعا كردند و ايشان بغزنين آمدند، چنانچه بعد
ازين به تحرير پيوندد، در طبقه سلاطين غزنين، و جلال الدين چون برادر را به
(تخت) غزنين بنشاند، خود بازگشت و بتخت باميان بنشست. راوي ثقه چنين روايت
كند [5]: كه خزانه غزنين قسمت كردند، قسم جلال الدين دويست و پنجاه
(حمل) شتر زرعين و مرصعينه آمد، كه آن زر و سيم با خود، به باميان آورد [6]، و كرت ديگر لشكر كشيد بطرف غزنين، و لشكر غور (ي) و غزو بيغو [7]
از اطراف ممالك چون [8] جمع كرد بغزنين آمد و گرفتار شد، و باز مخلص
گشت، و بباميان رفت و عم او سلطان علاء الدين در غيبت ايشان، تخت باميان
گرفته بود، جلال الدين بازگشت با اندك مردي به مغافصه [9]، سحرگاهي بر
عم زد و عم را بگرفت
[1] راورتي: سلطان جلال الدين علي بن بهاء الدين سام بامياني [2] اصل: دميل. مط: دميك. راورتي كذا، براي شرح (ر: 35) آخر كتاب. [3] كذا في الاصل. متن مط: حروشتي. حاشيه مط: خروش. راورتي: خروشتي، خروش، خروشني، خروسي [4] اصل: سيس. راورتي و مط: شيش. [5] مط: كرده [6] مط: شتر از عين مرصع و زر و سيم رسيد با خود به باميان برد [7] در متن مط: بيغو است، مانند نسخه اصل. در حاشيه نوشته كه در بعضي نسخ
(غزو سقرار اطراف) است، راورتي نيز اين هر دو صورت را مينويسد [8] مط: خود [9] مط: مغافضه.