responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 386

از خراسان باشد ايشان را، و هر چه از حد غور باشد ملك فخر الدين را.
چون سلطان غياث الدين را حق تعالي نصرت بخشيد و يلدوز كشته شد و سر يلدوز را بنزديك عم خود، ملك فخر الدين فرستاد، و لشكر او نزديك رسيده بود، سلطان غياث الدين در عقب او بيامد، ملك فخر الدين منهزم شد سلطان غياث الدين او را دريافت و باز گردانيد و به لشكر گاه خود برد، و بتخت بنشاند و غياث الدين و معز الدين هر دو در پيش تخت او كمر بستند، و بخدمت بايستادند [1].
راويان چنين تقرير كردند: كه ملك فخر الدين در غضب شد، هر دو را جفا گفت: كه شما (تمسخر ميكنيد، لفظش اين بود، كه شما روسپي بچگان) [2] بر من ميخنديد رحمة اللّه عليهم [اجمعين]. اين لفظ بجهت آن آورده شد، تا ناظران و خوانندگان را صفات حميده آن پادشاهان [3] معلوم شود، كه رحم و شفقت و حرمت و تعظيم عم خود، تا چه اندازه محافظت فرموده‌اند [4] و جفاي او را چه مايه تحمل كرده‌اند؟ [5] هر دو سلطا (نا) ن چون از بار فارغ شدند استعداد مراجعت عم خود مهيا گردانيدند، و جمله امراء و بندگان او را تشريف دادند و بازگردانيدند. ملك فخر الدين بطرف باميان بازگشت، آنجا قوت تمام گرفت و مدام ملوك غور و سلاطين او را خدمت كردندي، و حالش در پادشاهي به آخر رسيد، مدت‌ها ملك راند و در گذشت، و او را چند پسر شايسته بود، سلطان شمس الدين مهتر بود، و ملك تاج الدين زنگي، و ملك حسام الدين علي. حق تعالي بر همه رحمت كناد، و همه را غريق مغفرت خود گرداناد، بحق محمد و آله اجمعين.

الثاني [6] السلطان شمس الدين محمد بن مسعود [7]

چون ملك فخر الدين مسعود باميان، برحمت حق پيوست، پسر مهتر او سلطان شمس الدين محمد بود، او را بر تخت باميان (به) نشاندند، و خواهر سلطان غياث الدين و معز الدين در حباله او بود، كه لقب او حره جلالي بود


[1] اصل: باستادند
[2] روسپي: مخفف روسپيد يعني زن فاحشه و بدكار (فرهنگ نظام).
[3] اصل: پادشاه
[4] مط: ميفرمودند.
[5] مط: تا چه حد تحمل ميكردند.
[6] اصل: الثامن.
[7] مط: بن مسعود بن الحسين الشنسباني. راورتي: كذا.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 386
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست