كاردي
بر بند او نهاد، و بند را ببريد، و بقوت سر آن كارد در شكم سلطان (سيف
الدين) آمد، بدان زخم شهادت يافت، و در گذشت عليهم الرحمة و الغفران. حق
تعالي پادشاه جهان و سلطان زمان ناصر الدنيا و الدين ظل اللّه في العالمين
را در تخت پادشاهي سالهاي بسيار باقي داراد، آمين.
السابع عشر السلطان الاعظم غياث الدنيا و الدين ابو الفتح محمد سام قسيم أمير المؤمنين اشاره
ثقات تغمدهم اللّه برحمته چنين روايت كردهاند: كه سلطان غياث الدين و
سلطان معز الدين طاب مرقداهما، هر دو از يك مادر بودند، و غياث الدين بسه
سال و كسري از معز الدين بزرگ (تر) بود، و مادر ايشان دختر ملك بدر الدين
گيلاني [1] بود هم از اصل بنجي نهاران و تخمه شنسبانيان، و ملكه مادر
ايشان نور اللّه مرقدها، غياث الدين را حبشي خواندي، و معز الدين را زنگي [2] گفتي، و در اصل اسم مبارك او غياث الدين محمد بود و نام معز الدين هم
محمد، بر لغت غور محمد را اخمد [3] گويند، و چون سلطان غياث الدين سام
عليه الرحمه در گيلان [4] برحمت حق (تعالي) پيوست، سلطان علاء الدين
بتخت نشست، هر دو برادرزاده خود غياث الدين و معز الدين را فرمان داد، تا
به قلعه و جيرستان [5] محبوس كردند و اندك وظيفه جهت ما يحتاج ايشان
تعيين كرد. چون سلطان علاء الدين (از دنيا) نقل كرد سلطان سيف الدين ايشان
را از قلعه وجيرستان مخلص گردانيده [6]، و مطلق العنان كرد، غياث الدين [7] در موافقت سلطان سيف الدين، بحضرت فيروز كوه مقام ساخت و معز الدين
باطراف [8] باميان بخدمت عم خود ملك فخر الدين مسعود عليه الرحمه رفت، و
غياث الدين در خدمت سيف الدين به لشكري جهة دفع غز [9] رفت، و اندك
استعدادي داشت. بسبب قلت مال و منال، و هر كس از خدم پدر و مادر ايشان در
سر اندك خدمتي ميكردند و غياث الدين مدام بخدمت سلطان سيف الدين ميبود
(تا) چون
[1] مط: كيداني [2] اصل: از زنگي [3] مط: حمد. راورتي و پ: احمد [4] مط و راورتي: كيدان كه گيلاني منسوب به گيلان غزنه اصح است. [5] پ: خرجستان [6] مط: از ان قلعه ايشان را مخلص گردانيد [7] مط: به موافقت [8] مط: بطرف [9] مط: در لشكر دفع غز برفت.