عمر سراج گفتندي، در وقتي كه جنگ بآخر ميشد و قلعه تولك را بصلح فتح ميكرد اين بيت بگفت، لايق بود آورده شد. بيت: بر
اسپ نشسته و ورلك فولك [1] مقصود تو تولك است اينك تولك و بزبان ايشان
بالا دوانيدن و بنشيب دوانيدن اسپ را ورلك فولك [2] گويند رحمهم اللّه. و
از آنجا روي بفتوح غرستان [3] آورد، و حره [4] نور ملك را كه دختر
شاه ابراهيم بن اردشير شاپور بود، از ملك غرستان [5] در حباله خود آورد و
صحن رودبار مرغاب و قلاع در تصرف او آمد، اما در قلعه سبكجي [6] مدت شش
سال جنگ كرد، و ازين مدت سه سال مدام بنشست تا مسلم شد، و به آخر عمر رسل
ملاحده الموت [7] بنزديك سلطان علاء الدين آمدند، ايشان را اعزاز كرد و
بهرجا از مواضع غور در سر دعوت كردند، و ملاحده الموت طمع بضبط و انقياد
اهل غور در بستند، آن معني غبار بدنامي شد بر ذيل دولت او [8] از عمر او
اندكي بيش نمانده بود برحمت حق پيوست، و در جوار اسلاف و برادرانش دفن
كردند [9] بخطه سنگه غور. عفي اللّه عنهم و عنا برحمته.
الخامس عشر الملك ناصر الدين الحسين [10] بن محمد ماديني
چون سلطان علاء الدين حسين در مصاف سلطان سنجر گرفتار شد، مملكت غور و
جبال مهمل ماند، گردن كشان و متمردان غور تمرد آغاز نهادند و هر كس جبال و
شعابي كه مسكن ايشان بود حصار گرفتند و با يك ديگر مكاوحت در آغازيدند. جمعي
از اكابر كه [11] باقي مانده بودند، ملك ناصر الدين حسين بن محمد [12] ماديني را از مادين بياوردند و بتخت فيروز [ه] كوه بنشاندند، و خزاين
(علاء الدين
[1] مط: ورلك. پ: و درلك لولك. [2] پ: درلك تولك [3] مط: غرجستان. [4] اصل: و حرم نور ملك. در يك نسخه ماخذ مط: و حره حور ملك را كه دختر
شاه شار بن ابراهيمشار بن اردشيرشار بود، راورتي: حور ملك دختر شارشاه بن
ابراهيم شار بن اردشير يكي از ملوك غرجستان [5] مط از ملوك غرجستان. پ: مانند متن. [6] مط: ستكحي در بعضي نسخ ماخد مط: سيكخي، سبكي. متن راورتي، سبكجي. در
نسخ ديگر راورتي: سبيكجي ستبكحي، سبتكجي، ستكجي، سبكي، سبيكخي، سنبكجي.
اصل: سبنكجي. پ: ستكجي [7] اصل: رسل الموت آن ملاحده [8] مط: دولت علاء الدين. [9] مط: و برادران دفنش كردند. [10] اصل: الحسن مط و راورتي: الحسين [11] مط: از امراي كبار كه [12] اصل: بن سلطان علاء الدين محمد ماديني.