تا
عزيمت سفر قبله كرد، و از ملوك غور در آنوقت هيچ يكي را اين سعادت دست
نداده بود، ملك ضياء الدين در خدمت والده خود از راه خراسان و هرات و
نيشاپور بسفر قبله رفت، و در آنوقت [1] سلطان تكش خوارزمشاه در نيشاپور
بود، ملك ضياء الدين در لباس سادات [2] دو گيسو بافته در بارگاه او در
رفت و سعادت دستبوس سلطان تكش دريافت، و حج اسلام با شرايط و ادب تمام او
را ميسر شد و در مكه خانقاهي بنا فرمود، و وجه (آن) عمارت تمام مهيا و مرتب
كرد، و معتمدان نصب فرمود، و هم در خدمت والده خود به ممالك غور باز آمد و
نام والده او ملكه حاجي شد، و در ممالك غور بسيار مدارس و مساجد بنا
فرمود، حق تعالي ازيشان قبول گرداند و السلام (و سلطان ناصر الدنيا و الدين
را در جهانداري باقي و پاينده داراد، آمين).
الرابع عشر السلطان علاء الدين حسين بن حسين بن سام [3]
چون سلطان بهاء الدين سام بن حسين كه بطرف غزنين لشكر ميبرد، تا انتقام
سلطان سوري و ملك الجبال طاب ثراهما بكشد [4] در گيلان [5] برحمت حق
پيوست، سلطان علاء الدين بتخت ممالك غور و حضرت فيروز كوه بنشست و لشكرهاي
غور و غرستان [6] جمع كرد، و عزيمت غزنين مصمم كرد چون سلطان يمين
الدوله بهرامشاه طاب ثراه را از ان حال و عزيمت معلوم شد لشكر غزنين و
هندوستان مهيا و مرتب گردانيد و ببلاد گرمسير از رخج و تكناباد [7] روي
بطرف زمين داور آورد (و چون) سلطان علاء الدين با لشكر خود بزمين داور
رسيده بود، سلطان بهرامشاه، رسولان بنزديك علاء الدين فرستاد كه بازگرد
بجانب غور، و بمملكت اسلاف خود قرار گير! كه ترا طاقت مقاومت حشم من نباشد،
كه من پيل ميآرم. چون رسل بخدمت علاء الدين امانت رسالت ادا كردند، سلطان
علاء الدين جواب داد: كه اگر تو پيل ميآري، من خرميل ميآرم، مگر ترا غلط
ميافتد
[1] مط: در آن عهد [2] مط: سيادت [3] راورتي: سلطان علاء الدين الحسين بن عز الدين الحسين بن سام بن الحسن. گزيده: حسن بن حسين؟ [4] مط: باز خواهد [5] مط و راورتي و پ: كيدان اما گيلان اصح است. [6] مط و راورتي: غرجستان. پ غرزستان [7] مط و راورتي: تكين آباد. كه بهر دو املا نقل شده و شهر معروفي بود در حوالي قندهار كنوني.