و
تا به آخر عهد سلاطين غور و انقراض دولت شنسبانيان هيچ پادشاه [1]
بعمارت آن كوشك (و اسباب و حوالي آن موضع) مشغول نگشت [2]. مگر امير
خرنك كه در ان حوالي آب تنگ بود، و آن حدود او را منقاد بودند. چون ملك قطب
الدين حسن برحمت حق پيوست، پسر او (عز الدين) حسين بتخت نشست [3] (و
اللّه اعلم).
التاسع ابو السلاطين ملك عز الدين الحسين بن الحسن [4] نور اللّه مراقدهم
اولاد ملك عز الدين [5]: ملك شهاب الدين محمد (خرنك) ملك (مادين) و
غور [6] ملك فخر الدين مسعود امير باميان و طخارستان. سلطان علاء الدين
حسين [7] پادشاه غور و غزنين و باميان. سلطان سيف الدين سوري پادشاه غور
و غزنين. سلطان بهاء الدين سام پادشاه غور [8]. ملك الجبال قطب الدين
محمد امير غور و فيروز كوه. ملك شجاع الدين امير خراسان [9] و غور. ملك
عز الدين (حسين) پادشاه نيكو عهد و خوبروي و نيكو اعتقاد بود بهمه اوصاف
گزيده موصوف [بود] و بهمه اخلاق پسنديده معروف. ملك [10] غور و بلاد
جبال در عهد امارت او معمور، و خلايق و ساكنان (آن) ديار آسوده، در ظل امن و
حمايت امان، و علما و زهاد [و عباد] و ساير رعايا را هر يك فرا خور حال او
مقاصد بحصول موصول [11] بود، و حق تعالي ببركت اعتقاد و حسن سيرت او را
هفت پسر داد، كه ذكر سلطنت و مملكت ايشان در هفت اقليم منتشر گشت، و
ازيشان چهار پسر به سلطنت و تخت جهانداري برسيدند و از ايشان فرزندان
نامدار در جهان شهريار گشتند [12].
[1] مط: پادشاهي [2] مط: آن موضع اجازت نداد. [3] مط: بجاي او بنشست. [4] مط: التاسع ملك عز الدين الحسين بن الحسن ابو السلاطين [5] اين كلمات در اصل نيست، در مط در حاشيه اسماي اولادش را نوشتهاند. در ترجمه راورتي در آخر مبحث است [6] راورتي: مادين غور، اما خرنك در اصل گاهي به جاي حطي و گاهي به خ منقوط است. راورتي: خرنك مط: حرنك. [7] در دو نسخه راورتي: علاء الدين سام [8] راورتي: غور و فيروزكوه [9] مط: امير حرماس (خراسان). راورتي: جرماس، حرماس، برماس [10] مط: ممالك [11] مط: بحصول پيوسته [12] بعد از كلمه گشت از مط و راورتي تصحيح شد. در اصل: اين عبارات در بين نامهاي فرزندان مكرر است.