responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 315

بطرف كرمان رفتند، و با غياث الدين آق سلطان مناقشه و خصومت آغاز شد و او را طاقت مقاومت آن خطائيان بنود، بطرف عراق بنزديك برادر خود سلطان ركن الدين رفت، و امير شجاع الدين ابو القاسم را باسم نيابت و كوتوالي در شهر گواشير (كه) دار الملك كرمان بود بگذاشت، و براق حاجب خطائي با لشكر انبوه بر در شهر گواشير بنشست و خصومت ميان ايشان قايم شد، و مدت چند گاه بداشت، تا سلطان جلال الدين منكبرني از زمين سند برامد، از مكران بطرف كرمان رفت، چون بحوالي آن مملكت رسيد و براق حاجب خطائي را از آمدن سلطان خبر شد، سلطان را استقبال كرد و شجاع الدين بشهر گواشير رسيد، با او اندك حشمي بود، از براق حاجب انديشه مند شد، مملكت كرمان بدو داد، و خود بطرف عراق رفت. چون براق حاجب بر كرمان مستولي شد، آق سلطان را با برادر حاجب خصومت افتاد بجانب كرمان باز آمد، و بدست براق حاجب شهادت يافت. عليه الرحمة و الغفران.

الرابع عشر سلطان جلال الدين منكبرني بن سلطان محمد

جلال الدين منكبرني پسر مهتر سلطان محمد خوارزمشاه در غايت مبارزت و شجاعت و كارداني. چون سلطان محمد، غور و غزنين مسلم كرد، و هر دو مملكت بدو سپرد، دران ممالك نواب او نصب شد، غزنين را بملك كربر [1] داد، فيروزكوه را به مبارز الدين شيرازي داد، و وزارت را به شهاب الدين الب سرخسي مفوض فرمود، و كرمان بملك الامراء داد، پر شور [2] و بو بكر پور بملك اختيار الدين محمد علي خرپوست اضافت فرمود، و چون حادثه چنگيزخان ظاهر شد، سلطان جلال الدين بخدمت پدر بود چنانچه تحرير يافته است، و چون پدر را بخوارزم آورد و دفن كرد، برادرش بتخت خوارزم نشسته بود، و او برادر كهتر بود، و هر دو از يك ديگر خايف بودند، قطب الدين


[1] اصل: كوبز. متن راورتي: كريز. در نسخ راورتي. كزبر، كونر، كبرتر، پ: كريز كه صحيح آن كربر است
[2] همين پشاور كنوني.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست