ما
وراء النهر و فرغانه بودند بخدمت او پيوستند، و روي به قفچاق [1] خطا
آورد، و (در) [2] تمام بلاد و خطهاي تركستان و بلاساغون و كاشغر خطبه و
سكه بنام او شده لشكر خطا كه عدد ايشان زيادت از حزر و احصا بود پيش او باز
آمدند، و سر ايشان تاينكو [3] طراز بود مردي پير، اما مردي فيروز جنگ
بود، چهل و پنج مصاف كرده بود، در همه ظفر او را بود. سلطان سنجر ملكشاه
را، و سلطان معز الدين محمد سام را به اند خود [4] شكسته بود و درين وقت
بر سر ايشان بود، چون مصاف شد، سلطان محمد را نصرت رباني در رسيد، و لشكر
حطا را بشكست، و تاينكو طراز را بگرفت، و بر دست او اسلام آورد او را اعزاز
فرمود و نيكو داشت كرد. ثقهيي از ثقات چنين روايت كرد: كه چون تاينكو
طراز مسلمان شد، سلطان محمد او را بغايت حرمت ميداشت، و مدام طلب ميفرمود، و
احوال گذشته خطا و ملوك ماضي كه با او مصاف كرده بودند جمله ميپرسيد، وقتي
در اثناء آن حكايت پرسيد: كه چندين مصاف كه بكردي و پادشاهان بشكستي، از
آن جمله مردانهتر و قويتر كه بود؟ تاينكو طراز گفت: هيچ كس را مردانه تر و
قوي دست تر و دلاورتر از غوري نديدم، اگر او و لشكر او آسوده بودندي، من
هرگز او را نتوانستمي زد، اما او از لشكر خوارزم باز گشته بود، و با او
اندك سوار مانده، و اسپ لاغر شده. سلطان محمد فرمود كه راست ميگويي! رحمة
اللّه عليهم اجمعين. چون سلطان محمد را چنين فتحي برآمد، دوم سال آن
لشكر كشيد و چهار صد هزار سوار برگستوان بطرف خطا برد، و گورخان [5] كه
خان خانان بود بشكست، و تمامت مواشي و بنه و اتباع خطا بدست آورد، و خان
خانان[1] راورتي: روي به قلجخان خطائي آورد. پ: مانند متن [2] اصل: در، ندارد [3] اصل: با نيكو؟ بقرار مجمل فصيحي و ديگر كتب تاينكو و تينكو صحيح است. فصيحي در حوادث 606 ه گويد: سلطان
علاء الدين محمد ... چون بولايت طراز رسيد، تاينكو امير لشكر گورخان آنجا
بود با او مصاف دادند و تاينكو اسير شد (2: 284) (ر: 54) [4] اصل:
محمد سام را بلند و خود او شكسته. پ: شام را بايد و خود او شكسته. راورتي:
مانند متن، و اندخود، همين اندخوي كنوني ولايت ميمنه افغانستان است. [5] اصل: و كرن خان، پ: مانند متن.