responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 306

از قيد مخلص كرده بودند. غوريان در روزي كه فيروز كوه را فتح كردند علي شاه بطرف غزنين رفت و مدتي آنجا بود. بعد از ان محمد خوارزمشاه كسان فرستاد و علي شاه را وعدها كرد بخير. چندانچه اعتماد نمود از غزنين به لشكر خوارزم پيوست، و بگرم سير تكناباد [1] آمد، از خوارزم جماعتي نامزد شدند، و در شهور سنه تسع و ستمائة او را شهيد كردند. رضوان اللّه عليهم اجمعين.

العاشر السلطان علاء الدين محمد بن نكش خوارزمشاه‌

سلطان علاء الدين محمد را پنج پسر بود: اول پيروز شاه [2] دوم غوريشانستي [3] و سيوم جلال الدين منكبرني. و چهارم ارزلو شاه [4]، پنجم آق سلطان.
محمد پادشاه بزرگ بود. عالم و شجاع و باذل و عالم نواز و جهانگير و تازنده هر چه از اوصاف پادشاهان بزرگ عادل جهاندار باشد، حق تعالي او را همه كرامت كرده بود، او را در عهد حيات پدر قطب الدين لقب كرده بود، و چون برادر او ملك خان برحمت حق پيوست، پدرش تخت نيشاپور بدو داد و ملك شرف الدين مسعود حسن را اتابك او فرمود، بعد از مدتها لشكركشي خوارزم بر وي مقرر گشت، و او از جانب مادر هم پادشاه‌زاده قفچاق بود مادرش دختر قدرخان قفچاق بود، و از كودكي آثار جلادت و فرزانگي در ناصيه او لامع و لايح بود، و بهر مهم كه پدرش بطرف جند و تركستان فرستاد تمامت آن مهم چنانچه ميبايست، بهتر از آن بكفايت ميرساند، تا چون قضاء اجل سلطان تكش در رسيد، سلطان محمد بطرف جند و تركستان بود، چون از آن حادثه خبر يافت بخوارزم آمد، و بر تخت نشست، و در شهور سنه خمس و تسعين و خمسمائه ممالك پدر را تمام در ضبط آورد، و تخت نيشاپور علي شاه را داد چنانچه تحرير يافته است، و رسل بحضرت غزنين و غور فرستاد و صلح طلبيد و از لفظ ثقه‌يي از ثقات ملك غور شنيدم منك [5] منهاج سراج ام، كه يكي از پيغامها و ملتمسات سلطان محمد آن بود: كه من بنده محمد تكش التماس مينمايم


[1] كذا در اصل و پ. راورتي: تگين آباد
[2] راورتي بقرار نسخ خطي: هيروزشاه بيروز شاه، نيروزشاه پيرشاه، زمباور (2: 316) غياث الدين شير شاه، او پرشاه
[3] پ: غوري بشاني
[4] اصل: اررلو پ: انولوشاه. نسخ راورتي: اوزلوشاه، ازرلو، اوزولو. مورخان ديگر: اوزلاغ شاه. زمباور:
قطب الدين ازرلاق (ازلاكيا) و دو پسر ديگر: يحيي خورشاه، كوجاتگين
[5] كذا، باملاي كنوني: منكه.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 306
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست