كه
أمير المؤمنين القائم باللّه را حادثه صعب افتاد، و ميان او (و) لشكر
نصاري روم مصافي بود، و هزيمت بر لشكر اسلام افتاد، و أمير المؤمنين گرفتار
آمد و او را به قلعه مقيد و محبوس كردند، كه در اعلي جبال بلاد انبار [1] و جزيره است از نواحي سرحد روم، و آن قلعه بر كوهي شامخ است بر شط آب
فرات [2]. الب ارسلان رحمه اللّه، با صد هزار سوار جرار تيغ زن
انصراف نمود بر سبيل تعجيل، براي استخلاص أمير المؤمنين، و انتقام لشكر
اسلام و در قطع منازل سرعت بحدي فرمود، چنانچه در شانزده روز يا هفده روز و
اللّه اعلم بالحقيقه، از بلا ساغون [3] بپاي آن قلعه كه بر شط فرات بود
رسيد، و بطريقي كه دست داد، صاحب آن قلعه را باسلام دعوت كرد و به تشريف
مسلماني او را مشرف گردانيد، و أمير المؤمنين را از ان قيد خلاص داد بعون
اللّه تعالي، و بخدمت ركاب با عظمت خلافت به حدود دار الملك أمير المؤمنين
آمد و اجازت مراجعت خواست. چون اجازت يافت در وقت وداع پياده شد و لب سلطنت
خود را به تقبيل سم مركب أمير المؤمنين مشرف گردانيد و ببوسيد، و درين
مدت، با چنين خدمتي از حضرت دار الخلافت همين قدر نوازش يافت، كه أمير
المؤمنين القائم باللّه بر لفظ راند: قتلت العباد و خربت البلاد في
تخليصي [4]. ناظران بنظر تأمل شافي نگاه كنند در خدمت سلطان الب ارسلان
غازي و در علو همت أمير المؤمنين، كه هر يك از ان در مدارج تا چه (حد است)؟
[5] سلطان الب ارسلان چهارده سال ملك راند، در شهور سنه احدي و خمسين و
اربعمائه بتخت نشسته بود و در صفر سنه خمس و ستين و اربع مائه شهادت يافت.
ملك تعالي ارواح مطهر ايشان را در فراديس جنان بكرامت محدود و مخصوص
گرداناد.[1] اصل. ابيار. راورتي:
انبار. و اين انبار يكي از شهرهاي معروف جزيره بود، اما ابيار بقول ياقوت
نام قريه يسي بود بين مصر و اسكندريه (معجم 1: 100) [2] اصل: فراط. [3] اصل: بلاد ساغون. [4] اصل: قفل العباد و خربه البلاد في تخليصي. پ: مانند متن. راورتي چنين
ترجمه كرده: «تو بندگان خدا را از قتل و بلاد را از خرابي نگاه داشتي». [5] كلمات بين قوسين در اصل نيست. و جمله مقطوع است. در (پ) چنين است. تا چه حدت.