در
شهور سنه عشرين و اربعمائه. چون لشكر بديشان رسيد جنگ سخت كردند، هزيمت بر
لشكر سلطان افتاد، بضرورت سلطان با ايشان صلح كرد، و نسابه طغرل داد، و
دهستان به داود، و فراوه [1] به يبغو. و سلطان بطرف بلخ رفت، و هندوستان
به پسر خود سلطان مودود داد، در شهور سنه تسع و عشرين و اربعمائه سلجوقيان
شهرهاء كنار بيابان، چنانچه مرو و سرخس بگرفتند، و خراسان التماس نمودند.
سلطان سباشي حاجب [2] را با لشكر گران بدفع ايشان فرستاد، ميان ايشان
مصاف شد سلطان منهزم گشت، و سلجوقيان بر خراسان مستولي گشتند، و ابراهيم
ينال [3] را به نشاپور فرستادند تا ضبط كرد، و در عقب او طغرل به نشاپور
آمد و بتخت نشست و پادشاه شد، و خطبه بنام او گفتند، و داود را به سرخس
فرستاد، و يبغو را نامزد مرو كرد، و خراسان در ضبط گرفتند، و از تصرف
بندگان مسعودي يك نصف از آن مملكت برفت. و السلام.
الثاني داود جغربيگ بن ميكائيل
چون داود از خدمت برادر خود بضبط كردن مرو و سرخس آمد، و سلطان به بلخ
بود، رسولي بنزديك او فرستاد تا مگر اصلاح پذيرد، داود در حوالي مرو بود با
لشكر خود، و تمامت دليريها او ميكرد، بدر مرو رفت، سحرگاه بود و مقري
بالاء مناره اين آيت ميخواند: يا داود انا جعلناك خليفة في الارض فاحكم بين
الناس [4]. چون نام خود شنيد پرسيد از دانايي كه معني اين چه باشد؟ چون
باو باز گفتند، بار ديگر شمشير بر كشيد، و در عقب حشم سلطان كه در مرو بود
برآمد، و جمله را در زير تيغ آورد. درين وقت كه رسول سلطان از بلخ بنزديك
او آمد، مقري بود آنجا اين آيت بر خواند كه: تؤتي الملك من تشاء [5].
رسول سلطان مسعود او را ديد
[1] اصل: قرات، پ: فراط، اما فراوه ثغريست در بيابان غرب خراسان در ميان كوه (اصطخري). [2] اصل: ساسي. راورتي سياسي. گرديزي (ص 54) ابن اثير (9: 190). سباشي. اخبار الدوله و پ: سوباشي [3] اصل: ابراهيم نيال به نون اول. راورتي: ابراهيم نياليه نوشته و گويد
كه ابراهيم پسر نيال برادر مادر طغرل بود. ابن اثير (9: 191) كان ينال و
اسمه ابراهيم اخا طغرلبك و داود لامهما، اخبار الدوله: ابراهيم بن ينال. [4] قرآن، ص 26. [5] قرآن، آل عمران 25.