سلطان
سعيد معز الدين محمد سام طاب مرقده، هر سال از غزنين ميآمد و ولايت
هندوستان را و سند [1] ضبط ميكرد، تا در شهور سنه سبع و سبعين و خمسمائه
بدر لوهور آمد، و پيل و پسر از خسرو ملك بستد و بازگشت، تا در شهور سنه
ثلث و ثمانين لشكر به لوهور [2] آورد، و لوهور فتح كرد، و خسرو ملك را
بعهد بيرون آورد، و بطرف غزنين فرستاد و از آنجا بحضرت فيروز كوه كه دار
الملك سلطان بزرگ غياث الدين محمد سام بود روان كرد، و غياث الدين فرمان
داد: تا خسرو ملك را به قلعه بلروان غرجستان [3] محبوس كردند. (و) چون
حادثه سلطان شاه در خراسان ظاهر شد، و سلاطين غور نور اللّه مضجعهم [4]
روي بدان مهم آوردند، سلطان خسرو ملك را شهيد كردند، در شهور سنه ثمان و
تسعين و خمسمائه، و پسر او بهرامشاه را كه در قلعه سيفرود [5] غور محبوس
بود هم شهيد كردند، و خاندان آل ناصر الدين سبكتگين [طاب ثراهم] مندرس
گشت، و شاهي [6] ايران و تخت هندوستان و ملك خراسان بملوك شنسباني [7] رسيد. انار اللّه براهينهم. ملك تعالي سلطان سلاطين (اسلام) ناصر
الدنيا و الدين را سالهاء بسيار بر سرير ملكداري باقي و پاينده داراد [8] [آمين و رب العالمين و اللّه اعلم بالصواب] [9].[1] مط: ولايت هند و سند ضبط ميكرد [2] مط: بدر لوهور [3] مط: بلروان از غرجستان. راورتي در حاشيه گويد: كه در نسخ خطي يلروان و بدوان هم نوشتهاند. [4] مط: ضريحهم. [5] حاشيه مط بحواله يك نسخه: ميفزود، راورتي بحواله بعضي نسخ: سنقران [6] مط: و پادشاهي [7] مط: شنسبانيان. [8] مط: ناصر الدنيا و الدين را تا انقراض عالم باقي و پاينده دارد. [9] تا اينجا طبقه 11 كتاب در نسخه مط كلكته طبع شده كه در تصحيح و
مقابله آن از آن نسخه باشاره (مط) در حواشي استفاده شد. بعد ازين تا طبقه
17 يعني آغاز حال ملوك غور، چندين طبقه طبع نشده، بنابران طبقات آينده از
ترجمه راورتي و كتب ديگر تاريخ تصحيح ميشوند.