كشتن
ايشان، جماعتي به قلعه برغند فرستاده بود، تا ايشان را هلاك كنند. كوتوالي
كه در ان قلعه بود، يك دو روز [1] در ان باب تأملي كرده بود، و آن
جماعت را بر در قلعه بداشته، بر قرار آنچه ديگر روز به قلعه آيند، و آن
فرمان [2] بد را بامضا رسانند، كه ناگاه مسرعان در رسيدند و خبر كشتن
طغرل ملعون بياوردند. چون آن ملعون در غزنين بر دست نوشتگين كشته شد،
اكابر مملكت و ملوك و حجاب، تدبير پادشاهي كردند معلوم شد: كه دو تن در
قلعه برغند باقيست [3]، جمله روي به قلعه برغند نهادند، و خواستند كه
ابراهيم را بتخت نشاند، اما ضعفي بر تن مبارك او استيلا يافته بود و توقف
را مجال نبود [كه] فرخزاد را بيرون آوردند و مباركباد سلطنت گفتند. روز
شنبه نهم ماه ذي القعده سنه ثلاث و اربعين و اربعمائه [سلطان فرخزاد را بر
تخت نشاندند] او مرد (ي) حليم و عادل بود، چون بتخت نشست، ولايت زاولستان
كه بسبب عوارض (و مونات) [4] خراب شده بود، خراج آن ببخشيد تا آبادان
شد، و اطراف ممالك در ضبط آورد، و با خلق نيكوئي كرد (و) هفت سال ملك راند،
ناگاه بزحمت قولنج برحمت حق پيوست. در سنه احدي و خمسين و اربعمائه (و)
مدت عمر او سي و چهار سال بود، رحمة اللّه عليه. حق تعالي سلطان سلاطين
روي زمين، ناصر الدنيا و الدين، ظل اللّه في العالمين، شهاب سماء خلافت،
ناشر العدل و الرأفة، محرز ممالك الدنيا مظهر كلمة اللّه العليا، ذي
(الامن) و الامان، لاهل الايمان، وارث ملك سليمان ابو المظفر محمود شاه بن
التتمش [5] السلطان را سالهاي بسيار بر سرير ملك داري. با توفيق عدل و
احسان باقي داراد. الحمد للّه العلي الكبير [و اللّه اعلم بالصواب].[1] مط: يك روز [2] اصل: و از فرمان [3] مط: باقياند [4] اصل: مونات ندارد، مط: موتان. راورتي از نسخ خطي: مونات. و مونت: بار و گراني و تعب است (صراح). [5] مط: التمش (ر: 49).