مسعود
فرمان داد تا او را بگرفتند، و جمله لشكر او را غارت كردند، و درين كرت
مدت ملك او هفت ماه بود، و چون سلطان مسعود [شهيد] در ماريكله [1] صاحب
واقعه شد، سلطان محمد را كرت ديگر اگر چه مكفوف البصر بود بيرون آوردند و
بر تخت نشاندند. و لشكر (را) از آنجا بطرف غزنين آورد، و سلطان مودود بن
مسعود از غزنين بر عزيمت انتقام پدرش (پيش) عم [او] باز آمد و مصاف كرد او
را بشكست، و او را و فرزندان او را شهيد كرد، و در كرت دوم چهار ماه پادشاه
بود و درگذشت (رحمة اللّه عليه) و مدت عمر او چهل و پنج سال بود و شهادت
او در سنه اثنين و ثلثين [2] و اربعمائه، و اللّه اعلم.
الرابع الناصر لدين اللّه مسعود الشهيد
سلطان مسعود شهيد را لقب الناصر لدين اللّه بود [3]، و كنيت او ابو
مودود و مسعود نام او بود، و ولادت او و برادر او سلطان محمد انار اللّه
برهانهما در يك روز بود. و سلطان مسعود شهيد نور اللّه مضجعه در سنه اثنين و
عشرين و اربعمائه به پادشاهي نشست، و او در سخاوت تا حدي بود، كه او را
ثاني أمير المؤمنين علي گفتندي رضي اللّه عنه، و در شجاعت ثاني رستم. گرز
او را هيچ مرد بيك دست از زمين بر نتوانستي گرفت، و تير او بر هيچ بيل آهني
نه ايستادي [4]، پدرش (سلطان) را از وي رشك آمدي و او را پيوسته سر
كوفته ميداشتي، و محمد را عزيز داشتي [5]، تا حدي كه از دار الخلافه
التماس نمود: كه اسم محمد را و لقب او را، بر لقب و اسم [6] مسعود در
مخاطبه مقدم داشتند. خواجه ابو نصر مشكان روايت ميكند: كه چون اين [7] مثال، در بارگاه محمود (ي) بخواندند، بر دل ما و جمله ملوك و اكابر
حمل [8] آمد
[1] اصل: ماريكلي.
مط: ماريكله. راورتي: ماريگله. گرديزي: رباط ماريكله. ابن اثير (9: 202)
چون مسعود از سيحون عبره كرد، در رباط ماريكله تحصن جست راورتي: بين
راولپندي و اتك چند ميل بشرق حسن ابدال ماريگله موجود است. [2] اصل:
در سنه اثنين و اربعمائه. مط در حاشيه اسماء اولاد محمد را چنين آورده:
مؤيد الدوله احمد، عبد الرحمن، عبد الرحيم (اين نامها فقط در دو نسخه است)
راورتي: پسران محمد: عبد الرحمن، عبد الرحيم، احمد بودند. اصل چيزي ندارد. [3] مط: شهيد را ناصر الدين لقب بود، و كنيت او ابو مسعود (ابو سعد) و ولادت الخ [4] مط: بر هيچ بيل آهني ايستاد نكردي راورتي: مانند متن. [5] مط: ميداشتي [6] اصل: و لقب او را و اسم مسعود را مخاطبه مقدم داشتند [7] مط: آن [8] اصل: جمله آمد.