و
بالتماس ايشان پسر سلجوق را كه همه خانان [1] ترك بجلادت او درمانده
بودند، با اتباع ايشان از جيحون بطرف خراسان بگذرانيد و عقلاء آن عصر اين [2] معني را از وي خطا ديدند، كه ملك فرزندان او در سر ايشان شد. و بزمين
عراق رفت، و آن بلاد را فتح كرد و عزيمت خدمت دار الخلافه كرد، هم بفرمان
أمير المؤمنين بازگشت و بغزنين آمد و درگذشت، و مدت عمر او شست (و) يك سال
بود، و عهد ملك او سي و شش سال بود [3]، وفات او در سنه احدي و عشرين و
اربعمائه بود، رضي اللّه عنه. حق تعالي سلطان السلاطين [4] ناصر
الدنيا و الدين ابو المظفر محمود بن التتمش [5] السلطان را بر تخت سلطنت
باقي و پاينده دارد. آمين [و] رب العالمين.
الثالث محمد بن محمود
جلال الدولة محمد، امير [6] فاضل و نيكو سيرت بود، و از وي اشعار
عربيت [7] بسيار روايت كنند، و چون [8] سلطان محمود عليه الرحمه [9] پدرش از دار فنا (بدار بقا) رحلت كرد، سلطان مسعود برادرش بعراق بود،
ملوك و اكابر مملكت [10] محمودي باتفاق، سلطان محمد را بتخت غزنين
نشاندند در سنه احدي و عشرين و اربعمائه. اما او مرد (ي) نرم مزاج بود، و
قوت دل و ضبط ملك [11] نداشت. جماعتي كه دوستداران مسعود بودند، بنزديك
او مكتوب فرستادند بعراق، (و) سلطان مسعود از عراق بعزيمت غزنين لشكر كرد [12] و روي بغزنين نهاد، و چون خبر وصول و عزيمت او بغزنين رسيد، محمد
لشكر را مستعد گردانيد، و پيش برادر باز رفت [13]، و علي قريب حاجب بزرگ
بود و سرلشكر، چون (به) تكيناباد رسيد، خبر آمدن مسعود به لشكرگاه سلطان
محمد رسيد، محمد را بگرفتند، و ميل كشيدند و محبوس كردند، و علي قريب لشكر
را به طرف هرات باستقبال سلطان مسعود برد، چون بيك منزل برسيد، بخدمت سلطان
رفت
[1] اصل: همه خاقان [2] اصل: آن [3] اصل: سي و شش و يك سال، مط: 36 سال، راورتي: 33 سال [4] مط: سلطان معظم [5] مط: التمش براي شرح (ر: 49) [6] مط: مردي فاضل [7] مط: اشعار غريبه راورتي: از وي اشعار عربيت روايت بسيار كنند [8] اصل: كه چون [9] مط: رحمه اللّه [10]: مط دولت محمودي [11] مط: معالك [12] مط: بر عزيمت غزنين لشكر عراق و خراسان جمع كرد [13] مط: شد.