و
شديد دو برادر بودند، پدرشان عاد ملك بود، چون بمرد، ملك پدر هر دو را
ميراث شد، شديد بمرد، تمام ملك شداد را مسلم شد، و بزرگ شد و همه دنيا
بگرفت، چنانچه دويست و هفتاد پادشاه در زير دست فرمان او بودند، و مال و
خراج بدو گزاردندي. و ابن شداد ملحد بود، خداي تعالي پيغامبر را بوي فرستاد
ايمان بوي نياورد، پيغامبر به بهشت او را وعده كرد، شداد گفت عليه اللعنه:
مرا چه حاجت، كه براي چنين بهشتي، غير خود را سجده كنم؟ من خود چنين جاي
بسازم، فرمود جمله پادشاهان دنيا را: تا همه امور (؟) از زر و سيم و جواهر
عالم را نزديك او آوردند، و شتالنگ گوسفند را در ميان خلق روان كرد، و
وزراء را فرمان فرمود، تا در حدود يمن، موضعي بقدر چندين فرسنگ در چندين
فرسنگ براي او بهشتي ساختند و بر سر هر ستوني سنگين، خشتي از سيم، و اندايش
[1] آن ديوار از مشك و زعفران ساختند، و بجاي سنگريزه در جويها از لعل
و مرواريد ريختند، سيصد سال بنابست [2] تا تمام شد. و او چون قصد آن
موضع كرد و به نزديك آن رسيد، حق تعالي فرشته را بفرستاد، تا يك بانگ
برايشان زد، او و همه خلق بدوزخ رفتند، و هيچ مخلوقي بدان موضع نرسيد، و حق
تعالي آن موضع را از چشم خلق پوشانيد، تا در عهد معاويه شخصي شترباني كه
شتر گم كرده بود ميطلبيد، بدان موضع رسيد، و از آن موضع نشاني پيش معاويه
آورد، و كعب احبار از ان حال خبر داد، كه صدق است. و اللّه اعلم.
فالج بن عامر [3]
نام او قاسم بود، مادرش عروه [4] بنت صفوفي بن عويلم بود، و ولادت او
بعد از طوفان به چهل سال بود، و با فالج از فرزندان صلب او هفتصد سوار بر
نشستي، و از جلوس نمرود كافر كه اول به بابل ملك شد، تا وقت ولادت او صد
سال بود، و از آدم عليه السّلام تا نمرود، دو هزار و هفتصد و دو سال
[1] يعني كاه گل و گلابه، و تنها اندا بر وزن فردا نيز به همين معني آمده
(فرهنگ نو بهار) اندائيدن ازين ريشه مصدر، و اندايش حاصل مصدر است. [2] كذا- شايد ببايست باشد. [3] كذا في الاصل، ولي طوري كه در سابق گذشت، عامر ني بلكه عابر است. [4] تاريخ سيستان: ميشاخا.