بر
لب آب سدره [1] بود، بشكست و او را مناقب بسيار مشهور است [2]، و
طالع او با طالع (صاحب) ملت اسلام موافق بود. در سنه سبع و ثمانين و
ثلثمائه ببلخ بر تخت پادشاهي بنشست [3] و تشريف دار الخلافت پوشيده، و
درين عهد مسند خلافت بامير المؤمنين القادر باللّه مزين بود. چون به
پادشاهي نشست، اثر او در اسلام بر جهانيان ظاهر است [4]، كه چندين هزار
بتخانه را مسجد كرد، و شهرهاي هندوستان را بكشاد، و رايان هند را مقهور
گردانيد، و جيپال را كه بزرگ ترين رايان هند بود بگرفت، و در من يزيد
بخراسان بداشت و بفرمود: تا هشتاد درم او را بخريدند. و لشكر بجانب نهر
واله و گجرات برد، و منات را از سومنات بياورد، و چهار قسمت كرد: يك قسم بر
در مسجد جامع غزنين نهاد، و ديگر قسم بر در كوشك سلطنت، و يك قسم بمكه
فرستاد، و يك قسم بمدينه [5]. و عنصري درين [6] فتح قصيده مطول گفته
است، اين دو بيت آورده شد: نظم [7] تا شاه خسروان سفر سومنات كردآثار غزو را علم [8] معجزات كرد شطرنج
ملك باخت ملك با هزار شاههر شاه را به لعب دگرشاه مات كرد و در (ين) سفر
آنچه از كرامات [9] او ظاهر شد [10] يكي آن بود: كه چون از سومنات
بازگشت بزمين سند و منصوره، خواست تا بر راه [11] بيابان لشكر اسلام را
از ان ديار بيرون آورد، بفرمود: [12] تا راهبران (را) حاصل كردند.
هندوئي پيش آمد، و دلالت راه قبول كرد، شاه [13] با لشكر اسلام روي براه
آوردند [14] چون يك شبانروز [15] راه قطع كردند و وقت نزول كردن
لشكر آمد، چندانكه آب طلب كردند به هيچ طرف نيافتند) [16] سلطان فرمود[1] در تحقيق نامهاي بتخانه و پرشاور و آب سدره (ر: 20) [2] مط: مناقب بسيار است و مشهور [3] مط: نشست [4] مط: ظاهر گشت. [5] مط: يك قسم بمكه و يك قسم بمدينه فرستاد [6] مط: و درين فتح عنصري [7] مط: شعر [8] اصل: سفر معجزات [9] اصل: كرامات [10] اصل: ظاهر است [11] مط: براه [12] مط: فرمود [13] اصل: آن شاه [14] اصل: آورد [15] مط: شباروز [16] جمله بين قوسين در اصل نيست، از مط است، بعد از قطع كردند در اصل چنين است: هيچ جاء آب نيافتند.