چون
امير منصور نوح رحلت كرد، امير ابو القاسم نوح منصور را بيعت كردند و بتخت
پدر نشاندند، و امير المؤمنين الطائع اللّه او را عهد ولوا فرستاد، و
لشكركشي و امور حشم به فايق خاصه [1] و تاش حاجب فرمود، و ابو الحسن
سيمجور كه بندهزاده آن دودمان و امير خراسان بود، چون هرات و نشاپور و ما
وراء النهر بحكم فرمان او بود، او را لقب ناصر الدولة داد، ولايت طوس با
ولايت او زيادت كردند، و وزارت به ابي الحسن عبد اللّه احمد العتبي [2]
فرمود، و تاش حاجب را سرلشكر كرد، و او را حسام الدولة لقب شد. قابوس و
شمگير [3] را والي گرگان كرد، و ديگر امرا را با او بعراق فرستاد به
محاربت بويه بن الحسن بن بويه، و بر در گرگان مصاف كردند منهزم شدند، و تاش
حاجب مقهور بازگشت، و بعد از چند گاه تاش و ابو الحسن سيمجور هر دو عاصي
شدند، بعد از وقايع و ظفر بر ديالمه [4] آل بويه وفا [5] كردند، و
لشكر كشي امير نوح بعد از مدتي به ابي علي بن سيمجور رسيد، و نشاپور او را
داد، و عماد الدولت لقب شد. و هم درين وقت [6] امير ابو موسي هارون [7] ايلك خان قصد بخارا كرد، و امير نوح بطرف آمل [8] رفت و متواري شد،
و ابي علي سيمجور طريق عصيان پيش گرفته. و خان[1] اصل: امور حشم و تفاريق بتاش حاجب. پ: حشم و تفاريق خاصه به تاش ... ترجمه راورتي: مانند متن. گرديزي نيز مانند متن [2] اصل وپ: احمد البستي. راورتي: مانند متن. در گرديزي كنيت او: ابو الحسن. [3] اصل: قابوس و مكين [4] اصل ديامله. [5] اصل: وپ: وفات. در برخي از نسخ راورتي نيز وفات بود، ولي وفا مرجح است، زيرا وفات ابو العباس تا ش 379 ه است. [6] در متن اصل وقت و بالاي آن عهد نوشتهاند [7] اصل: ابو موسي و هارون. گرديزي و ترجمه راورتي: مانند متن [8] اصل: الك. راورتي: آمل.