بودند،
و منازلهم الحجر، ميان حجاز و شام وادي قوي بود، چون قوم عاد بطوفان باد
هلاكت شدند، قوم ثمود بماندند و بسيار گشتند، و بتپرستي آغاز كردند، و
فساد ظاهر گردانيدند. يك روايت آنست: كه صالح در اول بالغ شدن پيغامبر
شد، و بروايت صحيح آنست، كه بر سر چهل سالگي برو وحي آمد، و چهل سال خلق و
قوم خود را بتوحيد و عدل دعوت كرد، اندك مردم بدو بگرويدند، باقي قوم از و
معجزه درخواست كردند و مهتر ايشان جندع بن عمرو بود [1] بالتماس او،
صالح عليه السلام دعا كرد ناقه كه ده ماه آبستن بود، از سنگ بيرون آمد، و
زانو بزد و بچه آورد، در بزرگي بمادر نزديك، و بزرگي ناقه چنان بود، كه
ازين پهلوي او تا پهلوي دوم صد و بيست و پنج گز بود. چاهي بود قوم ثمود را،
ميان ناقه و جمله مواشي ايشان قسمت شد، يك روز مواشي را، و يك روز ناقه
را، بدين سبب تنگ آمدند، قيدار بن سالف [2] با چند تن شريك شد، و ناقه و
بچه او را بكشتند. حق تعالي بر ايشان آتشي فرستاد تا همه هلاك شدند و عمر
مهتر صالح دويست و هشتاد ساله بود. و صاحب تاريخ مقدسي چنين روايت ميكند:
كه حق تعالي هود را به پيغامبري، نزديك قوم فرستاد، و صالح را كه به ثمود
فرستاد، هم در ايام مملكت جمشيد بوده است، در زمين بابل. و در بعضي تواريخ
ميآرد: كه در ميان مهتر نوح عليه السّلام و مهتر ابراهيم عليه السّلام دو
هزار و دويست چهل سال بود، و در بعضي روايت از طوفان تا روز ولادت مهتر
ابراهيم، يك هزار و صد و هفتاد سال بود، و اللّه اعلم.
هود النبي عليه السّلام
هود بن عبد اللّه بن رياح بن حارث بن عاد بن عوض بن ارم بن سام بن نوح
النبي عليه السّلام، پيغامبر خداي تعالي بوده است، و او مرد گندمگون بود، و
هيچ يك از انبياء عليهم السلام به آدم عليه السّلام مانند ترازو نبود، و
او قوم عاد را بتوحيد و عبادت خداي تعالي دعوت كرد، و از ظلم نهي كرد، بدين
قدر فرمان بود او را. و او بردين مهتر نوح عليه السّلام و شريعت او بود، و
قوم عاد، مردماني بودند، تمام خلقت و
[1] مسعودي: جندع بن عمرو بن الديل بن ارم بن ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح (1: 355). [2] مسعودي (1: 355) قدار بن سالف و مصدع بن مفرج، و دو زن: عنيزه بنت زعيم و صدوف بنت المحيا.