و
بگرفت، و از آنجا بازگشت بجانب كابل آمد، و آن فتح در شهور سنه ست و خمسين
و مائتين بود، آنگاه بسجستان آمد، پس بهراة شد، و بعد از قتال بسيار
بگرفت، و بعد از ان بادغيس [1] و فوشنج و جام و باخرز [2] بگرفت. پس
به سجستان باز آمد. بعد از آن لشكر به نشاپور برد و بگرفت بي جنگ در
شهور سنه تسع و خمسين و مائتين. محمد طاهر حسين [3] را با جمله خزاين و
اتباع قيد كرد. پس به گرگان و طبرستان شد، و مال بسيار بستد و باز گشت، و
برادر خود عمرو ليث را والي هرات كرد، كه در سنه احدي و ستين [4] و
مائتين مردي درين وقت از امراء محمد طاهر بيرون آمد، و محمد طاهر را از قيد
مخلص كرد، و محمد بنزديك أمير المؤمنين الموفق باللّه رفت. يعقوب بار ديگر
لشكر بعراق برد، و در مراجعت از عراق بموضعي رسيد، كه آنرا جنديشاپور [5] گفتندي، در سنه خمس و ستين و مائتين از علت قولنج درگذشت، و مدت
پادشاهي او چهارده سال بود. و السلام
الثاني عمرو ليث
چون يعقوب ليث صفار رحلت كرد، و از دار فنا بدار آخرت خراميد عمرو ليث
برادرش بخدمت أمير المؤمنين الموفق باللّه عرضه داشت به مطاوعت و امتثال
بنوشت، و ايالت فارس و گرگان و سجستان و خوراسان [6] التماس نمود، و از
حضرت خلافت ملتمس او به وفا پيوست و عمرو از جبال عراق با لشكر خود، و
برادر خود بجانب سجستان مراجعت نمود و از آنجا بطرف هراة آمد. و اين حال در
شهور سنه ست و ستين و مائتين بود، و از آنجا بطرف نشاپور رفت، و خجستاني [7] كه يكي از امراء محمد طاهر بود، و محمد طاهر از دست صفاريان مخلص
گردانيده بود، درين وقت به گرگان بود، پيش از عمرو به نشاپور باز آمد و
رافع هرثمه از مرو بدو پيوست. در نشاپور با عمرو مصاف كردند
[1] اصل: باده غيس [2] اصل: باخرر [3] كذا. اين محمد چنانچه گذشت پسر طاهر بن عبد اللّه بن طاهر بن الحسين است [4] گرديزي: رجب 263 ه، ابن خلكان (2: 473): رجب 262 ه [5] ابن اثير (7: 129): چون به جنديساپور از كور اهواز رسيد در 9 شوال
بمرد. گرديزي و تاريخ سيستان كذا، ترجمه راورتي: خنده شاپور. اصل: هنده. پ:
احده شاپور. [6] كذا في الاصل. [7] اصل: و خجستان. و الصحيح خجستاني، و هو احمد بن عبد اللّه الخجستاني، ديده شود طبري ج 3 و تاريخ سيستان ص 236