امامت
الناصر لدين اللّه كردي، و چون بتخت بنشست، روي به جهاد و غزو كفار آورد، و
خزاين اموال بي اندازه در راه جهاد صرف كرد، و لشكرهاء جرار بدفع مغل و
كفار بطرف عراق فرستاد، و چند كرت لشكر اسلام مظفر و منصور گشتند، و مدام
لشكر مغل از پيش لشكر اسلام، و غزات بغداد منهزم بودند و برايشان دست
نيافتند، و او به نزديك سلطان شمس الدين عهد و لواء فرستاد بحضرت دهلي، در
شهور سنه خمس و عشرين و ستمائة. و كاتب اين طبقات منهاج سراج بحضرت دهلي
رسيد، و در وقت جشن اين تشريف حاضر بود. و در عهد خود عادل [1] بود، و
عدل بسيار كرد، و بعد از چند سال كه راه [2] باديه و حجاز بسبب حوادث
كفار، و استيلاء مغل منقطع گشته بود، قافله بجانب بيت الحرم فرستاد، و از
دولت او آثار خير در دار الخلافه باقي ماند، و مدت خلافت او هفده سال و هفت
ماه بود.
المستعصم باللّه
ابو عبد اللّه [3] محمد بن المستنصر، بعد از پدر خود در شهور سنه
احدي و اربعين و ستمائة ببغداد او را بخلافت بيعت كردند، و امور دار
الخلافت بفر دولت او رونق تمام گرفت، و اطراف ممالك تمام اسلام در ضبط او
آمد، و خطب ديار اسلام بلقب مبارك و اسم همايون او زينت يافت، و در عهد
دولت او تخت و تاج هندوستان بفرق و پاي مبارك سلطان معظم شهريار اعظم ناصر
الدنيا و الدين محمود بن سلطان الشهيد شمس الدين كه اين طبقات بنام او
تصنيف شد [4] آراسته بود، و درين عهد اغلب آن بوده، كه خراسان و عراق، و
ما وراء النهر و طبرستان و فارس و كرمان و مكران در ضبط مغل بود، تا در
شهور سنه اربع و خمسين و ستمائة هلاو [5] مغل كه برادر منكوخان مغل بود،
از تركستان [6] به خراسان آمد، و لشكرهاء خراسان و عراق و آذربايجان
جمع كرد، و قصد بغداد كرد، و در آخر اين سال، لشكر شيراز و موصل، جمله را
به در بغداد برد [7]، و در
[1] اصل و پ: عالي [2] اصل: راهب باديه [3] ابن خلدون و سيوطي: نام عبد اللّه، كنيت: ابو احمد. [4] اصل: شد ندارد، از (پ) نوشته شد. [5] كذا، املائي است قديم از نام هلاكو [6] اصل: تركستان تركان. پ: كلمه تركان ندارد [7] اصل: كلمه برد ندارد، از (پ) گرفته شد.