و
سبب آن بود: كه ابو العباس شمشير در ميان نهاده بود، كه هر كه آن شمشير بر
دارد، و مروان را بكشد، خلافت بعد از من او را باشد، و عبد اللّه بن علي،
عمش آن شمشير بر گرفته بود. درين وقت ابو مسلم ابا جعفر را نصرت كرد، و عبد
اللّه را بگرفت و به نزديك ابو جعفر فرستاد، تا در حبس بمرد. بموضع بغداد
آمد و بغداد بساخت، و آن را مدينة السلام [1] نام نهاد، ولايت او بيست و
دو سال بود كم سه روز، فوت او بمكه بود در سنه ثمان و خمسين و مائه، پيش
از ترويه سه روز، به حجون [2] دفنش كردند، و مدت عمر ابو جعفر منصور شست
و سه سال بود.
المهدي محمد بن ابي جعفر المنصور
كنيت او ابو عبد اللّه بود، ولادت او در سنه احدي و عشرين و مائه، و او
بزرگتر فرزندان منصور بود، و مادر او ام موسي بنت منصور الحميري بود، منصور
پيش از ترويه بيك روز فوت شد، مهدي را روز ترويه در سنه ثمان و خمسين و
مائه سي و هشت ساله بود كه بيعت كردند، و او را اوصاف حميده بسيار بود، رد
مظالم كرد، و هر پنج نماز بجماعت حاضر شدي، و جمله خزاين كه پدرش منصور جمع
كرده بود، همه را در خيرات صرف كرد، و مسجد حرام را وسيع گردانيد، و در
عرصه عمارت آن بقعه مبارك در افزود، و در سالي كه به حج رفت، هشتاد هزار
درم نقره نفقه كرد، ماوراي آنچه از يمن و مصر خرج كرد، و بيمارستانها به
جهت بيماران و معلولان بنا نهاد، و پسرش هادي بن مهدي با صد هزار سوار
مواجب خوار، و راي حشري و اتباع و اهل سوق ببلاد روم فرستاد، و از كفار روم
چهل پنج هزار مرد را بدوزخ فرستاد و چندان غنايم بدست آورد، كه اسپي
بدرمي، و زرهي بدرمي، و بيست شمشير بدرمي شد، و از غنايم و جزيه هر سال
هفتاد هزار دينار زر بر اهل روم مقرر شد، و حكيم مقنع در عهد او خروج كرد، و
مذهب تناسخ ظاهر گردانيد و او مرد يك چشم بود از ولايت مرو. مهدي حشم
خراسان را نامزد قلعه او كرد، بحدود كش او را محصر گردانيدند و بكشتند، و
سر او به نزديك مهدي فرستادند. و فوت مهدي در ري بود، روز پنجشنبه بيست و
دوم ماه محرم، سنه تسع [3] و ستين و مائه.
[1] اصل: اسلام [2] اصل: حجرم پ: محجوم. ياقوت: حجون، جبل بأعلي مكه و عنده مدافن. طبقات
ناصري ج1 110 المهدي محمد بن ابي جعفر المنصور ..... ص : 110 [3] الكامل: كذا مسعودي: سبع و ستين و مائه.