نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 128
رو از براى سر دين خويش، تاجى ساز ز خاك پاى جوانمرد، وال من والاه ز دل عداوت او دور دار تا نخورى ز تيغ لفظ نبى زخم عاد من عاداه گواه پاكى اصلت ولاى شاهى دان كه بر كمال معانيش هل اتى است گواه و بوقت نقل اين حديث در درج الدّرر آورده است، كه از فحواى اين خبر معتبر معلوم مىشود كه دوستى مهر سپهر لا فتى يعنى علىّ مرتضى در كمال ايمان دخل تمام دارد و بغض او و اولاد او عياذا باللّه شخص را در سلسله هالكان مىاندازد
هر كه را هست با على كينه در سخن حاجت درازى نيست نيست در دستش آستين پدر [1]دامن مادرش نمازى نيست و روايتى آن است كه به همين وقت در غدير خم فرمود كه گوئيا مرا به عالم بقا خواندهاند و من اجابت نمودم بدانيد كه من در ميان شما دو امر مهم و عظيم مىگذارم يكى از ديگرى بزرگتر است قرآن و اهل بيت من، ببينيد و تأمّل و احتياط كنيد كه بعد از من با آن دو امر چگونه سلوك خواهيد كرد؟ و رعايت حقوق آن به چه كيفيّت به جاى خواهيد آورد؟ و آن دو امر از يكديگر جدا نخواهند شد تا در لب حوض كوثر به من رسند بزرگى فرمود كه حضرت رسالت (صلى اللّه عليه و آله) امّت را به حوض كوثر وعده مىداده و بعضى از اين امّت بىحميّت جگرگوشگان را گرسنه و تشنه به شربت زهر و ضربت قهر، هلاك كردند.
اى به جاى تو من وفا كرده تو مكافات آن جفا كرده بوده بيگانه و ترا با حق به نصيحت، من آشنا كرده من ترا چون به حشر تشنه شوى وعدۀ شربت صفا كرده در مكافات تو حسين مرا به غم آب مبتلا كرده آن حسينى كه جبرئيل او را هركجا ديده مرحبا كرده فاطمه از براى تربيتش صد سحرگاه ربّنا كرده
[1] -يعنى پدر نداشته است و از مادر هر جائى به دنيا آمده است.
نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 128