نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 125
مسرورگشتگان به نيل آمال و امانى هوش به تن آريد كه ايام حيات را زمان ممات در قفاست.
كه مىنهد قدم اندر سراى كون و فساد كه بازروى به راه عدم نمىآرد هيچ خانهاى ديدهاى كه از روزنۀ آن دود مرگ برنيايد؟
و هيچ ايوانى شنيدهاى كه شرفۀ شرف او، به قهر اجل از پاى در نيايد؟ هيچ مجلس وصلتى بوده كه آوازۀ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ [1]بر آن نخواندهاند؟ و هيچ دوستى ديدهاى كه آواز هذه فراق بينى و بينك بدو نرساندهاند نيل رحيل كلّ شيء هالك بر چهرۀ ادانى و اقاصى كشيدهاند و غبار كُلُّ مَنْ عَلَيْهٰا فٰانٍ [2]بر مفارق اسافل اعالى فشانده همه را بار فوات كشيدنى است و جمله را شربت فنا چشيدنى، خاقان و امير و سلطان و وزير و منشى و دبير و غنى و فقير و صغير و كبير و جوان و پير و عالم و جاهل و عاقل و غافل و ناقص و كامل و قائم و قاعد و هابط و صاعد و خفته و بيدار و مست و هشيار و قوى و ضعيف و وضيع و شريف و موحّد و ملحد و مقرّر و جاحد و فاسق و زاهد و كامل و جاهل، همه در قبضۀ اين بلا و چنگال اين عنا برابرند
در بارگاه حشر چه سلطان چه بينوا بر آستان مرگ چه دربان، چه پادشاه اگر درين جهان كسى را حيات أبد ميسّر و بقاى سرمد متصوّر بودى، آن خلعت با قيمت بر قامت استقامت انبياء و رسل كه هاديان مسالك و سبلند راست آمدى، و اگر أجل كسى را مهلت دادى و باب بقا بر روى كسى گشادى بايستى كه سيّد أنبيا و سند اصفيا كه منشور كرامت بىغايتش به توقيع وقيع وَ لٰكِنْ رَسُولَ اَللّٰهِ وَ خٰاتَمَ اَلنَّبِيِّينَ [3]موضح و موشّح، جام فوات ننوشيدى، و جامۀ ممات نپوشيدى؟ حق سبحانه و تعالى جهت تسلّى اين امّت عالى همّت، رقم موت بر صحيفه شريفۀ حياتش كشيد كه إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ [4]و به واسطه دفع توهّم بقا در دنياى دغا اين خطاب مستطاب به گوش هوشش رسانيد كه وَ مٰا جَعَلْنٰا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ اَلْخُلْدَ [5]: يعنى ما نداديم و مقرّر نكرديم هيچ بشرى