نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 119
و از مرتضى على منقول است كه رسول خداى (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: «كه جعفر را ديدم در بهشت بر مثال ملكى كه پرواز مىكرد»
آوردهاند كه وى را به خواب ديدند كه در جنّت با مرغان بهشتى پرواز مىكرد از اين جهت وى را جعفر طيّار گفتند و مرتضى على عليه السلام در شعر فرموده.
و جعفر الّذى يضحى و يمسى يطير مع الملائكه ابن أمّى يعنى آن جعفرى كه بامداد و شبانگاه با ملائكه طيران مىكند پسر مادر من است يعنى برادر من و در بعضى از قصص آوردهاند كه جعفر را در آن جنگ پنجاه زخم رسيده بود بر طرف پيش او. همين كه در آن معركه بيفتاد و هيچكس از كافران به واسطه هيبت و سطوتى كه از وى مشاهده مىرفت گردوى نيارستند گشت، تا سر مبارك او را ببرند جمعى حمله كرده او را به نيزه از زمين در ربودند در اين محل خواجه عالم در مدينه بر منبر بود و رفع حجب شده آن معركه را مشاهده مىكرد و همين كه جعفر را به نيزه از زمين برداشتند روى مبارك به آسمان كرد و گفت الهى پسر عمّ مرا رسوا مساز حق سبحانه در همان ساعت او را دو بال بخشيد تا از سر نيزههاى كافران پرواز نمود به روضه فردوس پريد و از اين است كه او را طيّار گويند و هرگاه صحابه تحيّت پسر وى به جاى آوردندى گفتندى السّلام عليك يا ابن ذى الجناحين منقول است كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله بعد از مشاهدۀ حال جعفر به خانه وى آمد و اسماء بنت عميس را كه زوجۀ جعفر بود طلبيد و پرسيد كه كودكان جعفر كجايند؟ ايشان را به نزد من آر اسماء ايشان را به نزد حضرت برد آن حضرت ايشان را ببوسيد و ببوئيد و در برشان گرفت و در كنار خود نشاند و آب از ديده آن حضرت مىچكيد اسماء گفت يا رسول اللّه فرزندان جعفر را چنان مىنوازى كه يتيمان را بنوازند و با ايشان آن معامله مىكنى كه با بىپدران كنند مگر از جعفر خبرى آمده است و او را حالى افتاده؟ حضرت فرموده كه آرى او را شهيد ساختند اسماء از غايت بىخودى فرياد كرد و زنان بر او جمع شدند آغاز گريه و زارى كردند رسول (صلى اللّه عليه و آله) ايشان را تسلّى داده به صبر فرمود آوردهاند كه حضرت از آنجا برخاست و با چشم پرآب به منزل فاطمه تشريف فرمود ديد كه فاطمه
نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 119