مىكردند-پيغمبر (ص) دعوت خود را در آن عصر بر سه اصل قرار داده بود نخست آن كه: خود را پيامبر خدا و بشير و نذير، يعنى مژده دهنده به بهشت و ترساننده از دوزخ معرفى مىكرد. دوّم اين كه با پرستش بتان مخالفت مىكرد و مردم را به خداى واحد دعوت مىفرمود. سوم اين كه زندگى و حيات ديگرى را پس از مرگ برايشان پيشبينى مىكرد و به نيكوكاران مژدۀ بهشت مىداد و بدكاران را از عذاب آخرت مىترسانيد.
سقيفۀ بنى ساعده:
بعد از رحلت رسول خدا كه حضرت على و پسر عمش عبد اللّه بن عباس مشغول غسل دادن جسد مبارك او بودند، انصار (مسلمانان مدينه) در زير سقفى از شاخههاى خرما كه آن را سقيفۀ بنى ساعده مىگفتند گرد آمدند، و امارت سعد ابن عبادة رئيس قبيلۀ خزرج را خواستار شدند. ابو بكر و عمر با ابو عبيدة ابن الجراح و گروهى از مهاجران به سقيفه رفتند، ديدند كه سعد بن عباده با حال بيمارى نشسته و سخنگويى از طرف او فضائل وى و قبيلهاش را براى مردم شرح مىدهد و مىگويد: همين انصار بودند كه رسول خدا را در شهر خود پناه دادند، حال آن كه خويشاوندان او كه قريش باشند به دشمنى او برخاستند و وى را ترك كردند از اين جهت فرمانروايى اسلام بايد در دست انصار باشد. از شنيدن اين سخن ابو بكر-كه پدر عايشه زن رسول خدا بود-بر خاست و شرحى در فضائل مهاجران بيان كرد و گفت: همين مهاجران بودند كه پيش از شما بدين اسلام گرويدند و دعوت پيامبر خدا را پذيرفتند و امارت اسلام حق ايشان است. چون سخن بدينجا رسيد انصار گفتند؛ حال كه چنين است «منّا أمير و منكم أمير» يعنى «يك امير و فرمانروا از ما و يك امير و فرمانروا از شما باشد» كه هر يك در شهر خود مدينه و مكّه جداگانه به فرمانروايى پردازد. در اين هنگام ابو بكر براى فرونشاندن اختلاف برخاست و شرحى دربارۀ وجوب وحدت اسلام، و اتحاد مسلمانان بيان كرد و اين حديث را از پيامبر روايت فرمود كه: «الخليفة من قريش» يعنى «جانشين رسول خدا بايد از قريش باشد» و يا «الائمة من قريش» يعنى «امامان و جانشينان رسول خدا بايد از قريش باشند» . بر اثر حسن عقيدتى كه مهاجر و انصار به رسول خدا داشتند بدون آن كه در صحت و سقم اين حديث تحقيق كرده باشند. آن را بىچون و چرا پذيرفتند. پس از آن ابو بكر پيشنهاد كرد كه مسلمانان با ابو عبيدة بن الجراح يا عمر بن خطاب بيعت كنند. و يكى از آن دو را به جانشينى پيامبر برگزينند. هر دوى ايشان از پذيرفتن اين امر امتناع كردند، ابو بكر را گفتند تو بر ما برترى دارى زيرا قديمترين مهاجران در اسلام و يار غار پيامبرى. از اينرو خلافت تو را سزد. در حال آن دو به سوى ابو بكر رفتند و با بشير بن سعد كه از بزرگان انصار بود هر سه با وى بيعت