علماى فرق و ملل و نحل اسلام اساس تقسيم فرقههاى آن دين مبين را هفتاد و سه گروه مىدانستند، حديثى منسوب به پيغمبر اسلام كه به اختلاف روايات چنين آمده است:
افترقت اليهود على احدى و سبعين فرقة، و افترقت النّصارى على اثنتين و سبعين فرقة و تفترق امّتى على ثلاث و سبعين فرقة كلّهم فى النّار الاّ واحدة»
يعنى: «يهوديان به هفتاد و يك فرقه و نصارى به هفتاد و دو فرقه تفرقه پذيرفتهاند، و امت من به هفتاد و سه فرقه تفرقه پذيرند كه همه در آتش دوزخند مگر يك فرقه، و آن فرقۀ ناجيه است.
عبد القاهر بغدادى در كتاب الفرق بين الفرق ص 9-12 خود را به مفهوم اين حديث مقيد كرده.
و اساس تفرقۀ مسلمانان را بر آن قرار داده است، و سعى كرده فرقههاى اسلام را به صورتى متكلّمانه و تصنّعى، به هفتاد و دو فرقه برساند. و همچنين مقريزى در كتاب الخطط و سيد شريف جرجانى در شرح كتاب مواقف همين كار را كردهاند. اما ابن حزم اندلسى در كتاب خود الفصل فى الملل و الاهواء النحل ج 2 ص 88.» اعتمادى به اين تقسيم ساختگى نكرده، با يك روش منطقى فرقههاى اسلام را بر روى مواضيع مورد اختلاف طبقهبندى كرده است.
از كسانى كه استشهاد به اين حديث كردهاند، اما محمد غزالى در كتاب فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه ص 15.» است، و در تأويل اين حديث دربارۀ نجات فرق اسلام قائل به تسامح شده، مىنويسد كه: «كلّها فى الجنّة إلاّ الزّنادقة» يعنى «همۀ آن فرقهها در بهشتاند جز زنديقان. و امام فخر رازى