نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 37
قسمتى از اين خطبه كه اشاره به اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله مىكند:
آل پيغمبر صلى الله عليه و آله
آنها موضع اسرار خدايند و ملجأ فرمانش، ظرف علم اويند و مرجع احكامش، پناهگاه
كتابهاى او هستند و كوههاى استوار دين او، به وسيله آنان خميدگى پشت دين را راست
نمود و لرزش هاى وجود آن را از ميان برد.
قسمت ديگرى از خطبه كه اشاره به جمعيّت ديگرى است (جمعيّتى از دشمنان اسلام):
آل محمّد صلى الله عليه و آله اساس دينند
بذر فجور را افشاندند، و با آب غرور و فريب آن را آبيارى كردند، و محصول آن
را- كه جز بدبختى و نابودى نبود- درويدند. احدى از اين امّت را با آل محمّد صلى
الله عليه و آله مقايسه نتوان كرد.
آنان كه ريزهخوار خوان نعمت آلمحمّدند با آنها برابر نخواهند بود. آنها اساس
دينند و اركان يقين.
غلو كننده بايد به سوى آنان بازگردد، و عقب مانده بايد به آنان ملحق شود.
ويژگيهاى ولايت و حكومت از آن آنهاست، و وصيّت پيغمبر صلى الله عليه و آله و وراثت
او در ميان آنان! هم اكنون حق به اهلش برگشته و دوباره به جايى كه از آنجا منتقل
شده بود باز گرديده است!
خطبه 3
كه معروف است به خطبه شقشقيّه
اين خطبه مشتمل بر شكايت در مورد خلافت و صبر امام در برابر از دست رفتن آن
و سپس بيعت مردم با او مىباشد
شعلهاى از آتش دل زبانه كشيد و فرو نشست!
به خدا سوگند، او (ابوبكر) رداى خلافت را بر تن كرد، در حالى كه خوب مىدانست؛
من در گردش حكومت اسلامى همچون محور سنگهاى آسيابم (كه بدون آن آسيا نمىچرخد).
(او مىدانست) سيلها و چشمه هاى (علم و فضيلت) از دامن كوهسار وجودم جارى است و
مرغان (دور پرواز انديشهها) به افكار بلند من راه نتوانند يافت! پس من رداى خلافت
را رها ساختم، و دامن خود را از آن درپيچيدم (و كنار رفتم) در حالى كه در اين
انديشه فرو رفته بودم كه: با دست تنها (با بى ياورى) بپاخيزم (و حقّ خود ومردم را
بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان وظلمتى كه پديد آوردهاند، صبر كنم؟ محيطى كه:
پيران در آن فرسوده، جوانان پير، و مردان با ايمان تا واپسين دم زندگى به رنج و
سختى گرفتار مىشوند.
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 37