نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 209
خطبه 98
كه در آن به ستمهاى بنىاميّه اشاره مىكند
به خدا سوگند! آنها همچنان به ستم پردازند تا آنجا كه حرامى باقى نگذارند و
همه را حلال شمرند، و تمام پيمانهاى الهى را بشكنند! حتّى خانه و خيمهاى باقى
نماند مگر آنكه ستمشان در آنجا راه يابد، و فساد و سوء تدبير آنها مردم را از
خانه هاى خويش فرارى دهد، تا آنجا كه مردم دو دسته شوند و هر دو دسته بگريند؛
گروهى براى دينشان، و گروهى براى دنيايشان. كار به قدرى سخت شود كه شما همچون
بردگانى كه خود را مجبور به يارى اربابان مىبينند ناچار از كمك به آنها شويد ...
در حضور ناگزير از اطاعت باشيد و در غياب بدگويى نماييد، و تا آنجا كه هر كس
به خدا اميدوارتر (و پرهيزكارتر) است بيش از همه مصيبت و رنج بيند! پس اگر خداوند
براى شما عافيت و سلامت و گشايش و فرجى پيش آورد بپذيريد، (خدا را شكر كنيد) و اگر
به رنج و ناراحتى گرفتار شديد شكيبا باشيد كه «سرانجام پيروزى با پرهيزكاران است». [1]
خطبه 99
كه در آن از زهد و ترك دنيا پرستى سخن مىگويد
او را بر نعمتهايى كه عطا فرموده ستايش مىكنيم، و در كارهاى خود از او
استعانت مىجوييم؛ از او سلامت در دين مىخواهيم همان گونه كه تندرستى در بدن از
او تقاضا داريم.
اى بندگان خدا! شما را به ترك اين دنيايى كه سرانجام شما را رها مىسازد توصيه
مىكنم، گرچه شما ترك آن را دوست نداريد؛ دنيايى كه جسمهاى شما را كهنه و فرسوده
مىكند با اينكه دوست داريد، هميشه تازه و نو باشيد.
شما و دنيا به مسافرانى مىمانيد كه تازه گام در جاده نهادهاند، احساس
مىكنند به انتها رسيدهاند، و تا قصد رسيدن به نشانهاى در وسط راه مىكنند، گويا
به آن رسيدهاند. (آنچنان دنيا به سرعت مىگذرد كه هنوز گام در آن نگذارده پايان
مىيابد)،