نام کتاب : مديريت و فرماندهى در اسلام نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 117
جمله خبريّه!) ديدم اين بينواى چاپلوس حتّى حاضر نيست بگويد بفرمائيد! چرا كه
«بفرمائيد» هر چه باشد «صيغه امر» است، و امر به آقاى رئيس درست نيست حتّى امر به
فرمودن! لذا جمله «انشائيّه» را تبديل به «خبريّه» كرده است.
تازه آن هم نه به صورت مخاطب، چرا كه خطاب هر چه باشد، خلاف مراتب احترام است،
بايد به صيغه غائب باشد تا از دسترس اوج انديشه برتر گردد و با نهايت تملّق و
چاپلوسى موافقت داشته باشد.
آرى! اين گونه مديران افرادى را مىپسندند كه بگويند «مىفرمايند» حتّى
بفرمائيد را هم نمىپسندند!
باز فراموش نمىكنم كه در همان زمان كسى را ديدم كه براى نجات مظلومى از چنگال
ظالمان، به ملاقات يكى از مسؤولين درجه اوّل رژيم رفته بود، گفت: تا او فهميد براى
چه كسى مىخواهم شفاعت كنم، صدا زد: فلان كس! ببين چه مىگويم؟ ما هنگامى كه براى
وساطت نزد شاه مىرويم، هرگز جمله كامل نمىگوييم. نخست مبتدا را ذكر كرده، مثلًا
مىگوييم مشهدى حسين .. بعد در قيافه شاه دقيق مىشويم، هر گاه اخمش در هم رفت،
مىگوييم بسيار آدم زشت و بىشرم و نمك نشناسى است؛ امّا اگر تبسّم كرد يا قيافه
عادى بود، مىگوييم: قربان از ارادتمندان و چاكران است!
آرى! آنها كسانى را مىپسندند كه حتّى از خود اراده جملهبندى نداشته باشند؛ «مبتدا»
را بگويند، «خبر» را در قيافه منفور شاه بخوانند!
و ديديم نتيجه اين گونه مديريّت چه شد! لذا مديران و فرماندهان در حوزه كار
خودشان بايد به دقّت مراقب باشند كه در اين دام خطرناك نيفتند.
به تعبير ديگر، مدير و فرمانده لايق كسى است كه اين قدر «سعه صدر» داشته باشد
كه افراد لايق را كه در مسائل مختلف «اظهار نظر» مىكنند و «چون و چرا» و حتّى
«انتقاد» دارند، تحمّل كند؛ بلكه از آنها استقبال نمايد (البتّه مشروط بر اين كه
انضباطى را كه براى مديريّت لازم است محترم شمارند) و به خاطر انتقاد و اظهار
نظرشان، بر متملّقان چاپلوس و چشم و گوش بسته و بىاراده و «بله قربان بگو» مقدّم
بشمرد؛ چرا
نام کتاب : مديريت و فرماندهى در اسلام نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 117