responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قرآن و آخرين پيامبر نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 111

و يا شفيعات بر درگاه او مى‌دانستند: چنانكه قرآن مى‌گويد:

وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ:

«آنها چيزهائى را پرستش مى‌كنند كه نه به آنها زيان مى‌ساند (كه از ترس عبادت كنند) و نه سودى بحال آنها دارد (كه به اميد منفعت آنها را پرستش نمايند) و آنها مى‌گويند اين (بتها) شفيعان ما در پيشگاه خدا هستند» (يونس- آيه 18).

گر چه عقيده آنها درباره شعاع قدرت بتها خالى از ابهام و احياناً تناقض نبود، و البته يك چنين عقيده خرافى نمى‌تواند خود را از آن ابهام و تناقض هم بر كنار دارد، ولى هر چه بود، عقيده به بتها زير بناى عقايد و افكار مذهبى آنان را تشكيل ميداد، و روح بت‌سازى و بت‌تراشى، و بت‌پرستى بر سراسر ايده‌هاى آنها با تمام قدرت حكومت ميكرد. تا آنجا كه به هنگام سفر، يا انجام يك كار مهم، و يا حتى اقدام به جنگ با قبيله ديگر، از بتهاى معروف و بزرگ اجازه مى‌گرفتند، و متوليان بتخانه با كيسه مخصوصى كه در آن چوبه‌هاى متعدد تير مانندى ريخته بود و روى بعضى «اين كار را انجام بده» و بعضى ديگر «اين كار را انجام نده» نگاشته بودند، نظريه خدايان را ابراز مى‌داشتند، و به اين ترتيب آن موجودات بى‌زبان را به زبان مى‌آوردند!

داستان معروف بت قبيله «بنى حنيفه» را كه از «خرما» ساخته شده بود، و در قحطسالى پس از خالى شدن انبارهاى آذوقه، به آن حمله‌ور شدند و در اندك مدتى «بندگان اين خدا» «خداى خود» را با كمال جسارت خوردند و شكمى از عزا درآوردند! همه كم و بيش شنيده‌ايم.

و اين شعر كه هنوز در لابلاى اشعار دوران جاهليت مى‌درخشد،

نام کتاب : قرآن و آخرين پيامبر نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 111
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست