نام کتاب : خطوط اقتصاد اسلامى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 66
از راههائى كه دانشمندان در گذشته و امروز انديشيدهاند، از فرهنگ جامعه، از
رشد فكرى، از تلاشهاى سربازان، و از تمام كوششهائى كه در يك جامعه انجام مىگيرد
بهرهمند مىشوى تا بتوانى مالى بدست آرى، بنابراين اگر خوب بينديشى تمام اين
گروههائى كه بطور مستقيم يا غير مستقيم فعاليت داشتهاند تا اين سرمايه بدت تو
برسد آنها هم در آن حق دارند و سهميمند هر چند قانوناً اين سرمايه امروز تنها در
دست تو است.
بنابراين «همانگونه كه جامعه به تو كمك و نيكى كرده بهمان اندازه مديون آن
هستى» (واحسن كما احسن اللَّه اليك).
چهارم اين كه مالكيّت اگر بصورت ناموزونى متمركز
گردد و تشكيل غده سرطانى ثروت ده سرچشمه فساد و تباهى خواهد شد موجب فساد و تباهى
فرد بخاطر غرور و غفلت و هوسبازى و خودكامگى و استثمار و همكارى با ستمگران براى
حفظ موقعيت خويش از يك سو، و فساد و تباهى جامعه بر اثر فاصله طبقاتى و در هم
ريختن نظام توحيدى از سوى ديگر، مىشود.
بنابراين فراموش مكن كه انباشتن اين همه ثروت و گنج كه حمل كليدهاى آن بر دوش
گروهى زورمند مشكل و مايه فساد است، و تو فساد مكن (ولا تبغ الفساد فى الارض) چرا كه خداوند
مفسدان را دوست ندارد (ان اللَّه لا يحب
المفسدين).[1]
***
اين توصيههاى چهار گانه كه امروز نيز
واكنشهاى شديدش بخوبى در جامعه سرمايهدارى غربى و كاپيتاليسم شرقى بچشم مىخورد،
خطوط اصلى اهداف و ابعاد مالكيّت را در اسلام مشخص مىكند.
امروز در غرب هيچكس مفاهيم معنوى و سعادت انسانها را به معنى واقعيش در
مالكيّت خود جستجو نمىكند.
هيچكس به نصيب و سهم واقعى خود قانع نيست.
هيچكس تمام جامعه را در اموال خود شريك از طريق «كمك متقابل» نمىداند، و اگر
دولتها فشار روى ماليتها نياورند شايد اصلًا خود را مديون جامعه نداند.
بهمين دليل مالكيّت آنها سرچشمه تباهى جامعه آنان شده است، تباهى از نظر
اخلاق، تباهى بر اثر جنگ، تباهى بر اثر انواع تجاوزها و دزديها و ظلم و فسادها و
فشردن گلوى مستضعفان جهان.
جالب اين كه منطق آنها در مسأله مالكيّت كاملًا با منطق قارون شبيه است و
مىگفت: من اين