مفسران
گفتهاند يا آگاهى به اصول تجارت و فوت و فن كسب و كار).
ولى مسلماً
اين ادعاى قارون مانع از آن نبود كه ثروت خويش را در طريق منافع مردم به كار گيرد،
زيرا يك انسان هر قدر آگاه و با استعداد باشد باز به تنهايى نمىتواند ثروت زيادى
به دست آورد، حتماً اين كار را با استفاده از نيروى ديگران انجام مىدهد، و به همين
دليل مديون جامعه و همكارى مردم است.
به هر حال
اين آيه نشان مىدهد كه رابطهاى ميان «علم مادى» و «پيشرفت مادى» وجود دارد اين
حقيقتى است كه در جهان امروز به خوبى ديده مىشود كه اقوامى در پرتو علوم و صنايع
به پيشرفتهاى عظيمى در تمدن مادى نايل شدهاند. [1]
***
22- علم سرچشمه قدرت است (و دانايى توانايى است)
«قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ
انَا آتيكَ بِه قَبْلَ انْ يَرْتَدَّ الَيْكَ طَرْفُكَ فَلَما رَآهُ مُسْتَقَراً
عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَصْلِ رَبّى؛ كسى كه دانشى از كتاب نزد او
بود گفت:
من آن (تخت
ملكه سبا، بلقيس) را پيش از آنكه چشم برهم زنى نزد تو (سليمان) مىآورم!، و هنگامى
كه آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است»! (نمل 40)
اين آيه
مربوط به داستان سليمان و ملكه سباست، هنگامى كه مىخواست تخت او را نزد خود آورد،
نخست يكى از سران زورمند جنّ پيشنهاد كرد كه من پيش از آنكه از اين مجلس برخيزى
آن را براى تو مىآورم، ولى آن مرد كه علم كتاب داشت (وزير سليمان آصف بن برخيا) و
اين علم و آگاهى به او امكان مىداد كه دست به كارهاى خارق عادت زند گفت من تخت او
را پيش از
[1]. امام صادق عليه السلام فرمود:
«لاغِنى أَخْصَبْ مِنْ العَقْلِ وَلا فَتْرَأَ حْط مِنْ الحُمْقِ؛
هيچ غنايى پر بارتر از، عقل نيست و هيچ فقرى بدتر از حماقت نيست» (اصول كافى، جلد
1، صفحه 29).